آنتی صهیون אנטי ציון
پوریم یکی از بزرگترین جشن های یهودیان است . یهودیان در جشن پوریم در دو نوبت به قرائت کتاب استر می پردازند . آنان واقعه کشتار 75800 نفر از ایرانیان را معجزه الهی می دانند و به همین مناسبت سیزدهم ماه ادار را روزه می گیرند . چهاردهم و پانزدهم ماه ادار را به رقص و پایکوبی می پردازند .
بخوانید درباره ی پوریم در ادامه مطلب :
برای جلوگیری از طولانی شدن مطلب در صفحه اصلی ادامه مطلب ... با سلام و تبریک سال نو دوستان عزیز همراه وبلاگ متاسفانه به دلیل مشغله های فراوان درسی چند وقتی وبلاگ آپ نشد ولیکن ان شاء الله از این به بعد وبلاگ حتی با مطلبی کوتاه آپ خواهد شد برای شروع مجدد و به جهت تقارن زمانی مسئله پوریم 13و14و15 ماه آدار یا همان سیزده به در خودمان از دیدگاه اساتید اهل فن به شکل مجموعه ای کامل در اختیار شما قرار میگیرد
پوریم (به عبری: פורים) یکی از بزرگترین جشن های یهودیان است. یهودیان در جشن پوریم در دو نوبت به قرائت کتاب استر می پردازند. آنان واقعه کشتار بیش از ۷۰۰۰۰ نفر از ایرانیان را معجزه الهی می دانند و به همین مناسبت سیزدهم ماه ادار را روزه می گیرند . چهاردهم و پانزدهم ماه ادار را به رقص می پردازند و آنقدر از شراب قرمز می نوشند تا خوب را از بد تشخیص ندهند علت این کار نجات آنان توسط همین شراب است.
جشن پوریم که هر سال روزهای سیزدهم ، چهاردهم و پانزدهم ماه آدار ( که برابر با ۱۳ اسفند یا فروردین بسته به ۱۲ ماهه یا ۱۳ ماهه بودن سال عبری) توسط یهودیان برگزار میشود . این جشن یادآور قتل عام و نسل کشی بزرگی است که در زمان خشایارشا ، یهودیان بر ایرانیان روا داشتند و در عرض ۳ روز در حدود ۷۷ هزار ایرانی را با عنوان دشمن یهود بودن به قتل رساندند. 2 / 11 / 1390برچسب:, :: 8:19 :: نويسنده : סאגדה
نماینده سازمان جهانی ویژه یهودیان لیبی در آمریکا که مقر آن در "اور یهودا" در حال تماس با طرفهایی در شورای ملی انتقالی لیبی است. همچنین گفته میشود که "دیوید جربی"، بازیگر آمریکایی پس از سقوط معمر قذافی، دیکتاتور معدوم لیبی به این کشور بازگشته تا یکی از معابد یهودی قدیمی طرابلس را ترمیم کند و تلاشهای خود را برای تقویت روابط یهود با مقامات جدید لیبی از جمله یهودیان گسترش دهد. رئیس سازمان جهانی یهودیان لیبی در گفت وگو با شبکه خبری صهیونیستی walla در اینباره گفت که ما به دنبال فرصتی برای حفظ میراث خود در لیبی هستیم. وی در ادامه افزوده بود که ما فقط برای ادامه زندگی خواهان بازگشت به لیبی نیستیم، بلکه بازگشت ما به لیبی به معنای بازگشت به ریشههایمان است و میدانیم اگر رژیم متعصبی همچون قذافی بر این کشور حکومت نکند، لیبی میتواند، کشوری دمکراتیک و آزاد باشد. سازمان جهانی یهودیان لیبی اعلام کرد که طی ماههای اخیر از انقلاب لیبی به انقلابیون این کشور کمک میکرده و نمایندگان انقلابیون نیز نسبت به بهبود روابط خود با اسرائیل ابراز تمایل کردهاند. این در حالی است که رورنامه صهیونیستی "هاآرتص" ادعا کرده که "احمد شبانی" یکی از سخنگویان انقلابیون در گفتگو با این روزنامه از اسرائیل درخواست کرده که اسرائیل در سرنگونی رژیم قذافی به انقلابیون کمک کند. پس از سرنگونی و مرگ قذافی "کحلون"، رئیس سازمان جهانی یهود نامهای برای "مصطفی عبد الجلیل"، رئیس شورای انتقالی لیبی نوشت و در آن حمایت یهودیان لیبی از نظام جدید این کشور و آمادگی یهودیان لیبی برای کمک به نظام جدید را اعلام کرد. کحلون ادعا میکند که طرفهایی در نظام جدید لیبی هستند که معتقدند، لیبی جدید میتواند روابط بهتری با یهودیان این کشور برقرار کند و به این ترتیب درب دنیای جدیدی را به روی خود بگشایند.
در دو سوي تنديس پرومتئوس ٬ پيکره هاي "جوان" و "دوشيزه" قرار دارند . اينها اولين انسانهائي هستند که پرومتئوس از خاک خلق کرد . چيدمان پيکره ها به اين ترتيب است : پرومتئوس (معادل يوناني لوسيفر) در مرکز سانکن پلازا واقع شده و در دو طرف آن مخلوقات وي يعني دو انسان قرار دارند . طبق این اعتقاد کفرآمیز ٬ همه ی انسانها مخلوقات پرومتئوس هستند . . يوريزن (Urizen) يا آفريننده ی جهان
در بالاي ورودي ساختمان يک حاشيه ي تزئيني بسيار تاثيرگذار مشاهده مي شود . مردي با ريشهاي بلند را نمايش مي دهد که يک پرگار بزرگ در دست دارد و عبارتي از کتاب اشعيابر روي آن حکاکي شده است . اثر ويليام بليک با نام "Urize" است که در آن خدا به شکل مردي با ريشهاي بلند که پرگاري در دست دارد تصوير شده است!!! اين تصوير در کتاب بليک با نام "Urizen" که در سال ۱۷۹۴ به چاپ رسيده ٬ آمده است . اين نويسنده ی انگليسي بخاطر اسطوره شناسي غنی ٬ اشعار رمزآلود و ساختن مجسمه هايي که به وقايع آينده اشاره داشتند ٬ به شهرت رسيد . اين بخش بخصوص Urizen را نشان مي دهد ؛ خداي جهان مادي . ويژگيهاي وي تقريبا مشابه خداي مکتب عرفان به نام "آفريننده" بوده که عبارتست از خالق جهان پائين ودنياي پر از نقصان ٬ که انسان را در قالب مادي خود محبوس کرده است . کتاب Urizen بازتابي از عقايد اساسي لوسيفر گرائي است که در آن نبرد خير و شر در جهت معکوس با آنچه در فلسفه هاي يهودي-مسيحي آمده ٬ شرح داده شده است. "اثر بليک يک انتقاد بي سابقه و انکار کننده ي اصول تمدن يهودي ـ مسيحي مي باشد: احکام و شريعت . اهريمن بشکل سنتي بعنوان يک اغوا کننده - از سرکشي شيطان تا خوردن ميوه ي ممنوعه مطرح بوده است ولي در اينجا احکام و شريعت قيودي هستند که با دربندکشيدن امکانات نامحدود اين جهان ٬ آنرا به يک زندان خسته کننده از حواس پنجگانه و کتابهاي مقدس تبديل مي کنند . علم ودين در آموزه هاي بليک ديگر نيروهاي مخالف يکديگر نيستند و در عوض هر دو موانع براي رسيدن به دانش حقيقي مي باشند ؛ يکي با محدود کردن وسعت ديد انسان به دنياي مادي و ديگري با محدود ساختن انديشه ي او به کتب مقدس . بنابراين ازنظر بليک ٬ “خير” حقيقي عبارتست از افزايش گستره ي ديد براي رويت امکانات و احتمالات گوناگون موجود در جهان . احتمالا مقصود بليک پيروي از مکاتب عرفاني و رمز آلود مي باشد ولي در مجموع عقايد او مي تواند به تمام اقسام تفکرات تکثرگرايانه نيز تعميم داده شود." Daniil Leiderman چهره ي خداي فرقه ي عرفاني در ورودي ساختمان ٬ در حاليکه يک پرگار بزرگ که ابزار آفرينش وي مي باشد را در دست دارد ٬ نقش بسته است . در اينجا ما شاهد اشاره اي نه چندان زيرکانه به فراماسونري هستيم زيرا طبق اعتقادات فراماسونها پرگار توسط “معمار بزرگ" براي شکل دادن و خلق جهان مادي استفاده مي شود . در زير تصوير Urizen ٬ عبارتي از کتاب اشعيای نبي به چشم مي خورد: "خرد و دانش بايد مايه ي ثبات و پايداري زندگي تو باشد” کتاب اشعيا ۳۳:۶ کتاب اشعيا شامل پيشگوئيهائي از زمان هاي آينده بوده که مجازات و در نتيجه سقوط شهر بابل (هم شهر باستاني بابل و هم بابل جديد) را پيش بيني کرده است . بخشي از اين کتاب که پيشتر در یک مقاله ذکر شد ٬ مبين موضوعاتي است که مردم را از رنجها و محنتهاي بيشمار ايام پيش بيني شده مصون مي دارد : دانش و خرد . اين کتاب زماني را پيش بيني مي کند که "هيچکس در اورشليم بيمار نخواهد بود" و به نظر مي آيد که اين پيشگوئي به زماني اشاره دارد که علوم و فن آوري ها به حدي پيشرفت کرده اند که قادر به درمان تمامي بيماري ها و آلام بشر مي باشند . عبارت "محنتهاي بيشمار” نيز به پيدايش نظم نوين جهاني اشاره دارد ؛ زمانيکه تمامي کشورها در زير پرچم يک حکومت جهاني واحد متحد مي شوند و اين همان هدف خانواده ي راکفلر است . البته این یک نظر شخصیست! .
اين مجسمه ي پرومتئوس است . يکي از اساطير يوناني که بخاطر ذکاوت خود شهرت دارد . با اين همه٬ او با دزديدن آتش و دادن آن به انسان ٬ به خدايگان زئوس خيانت کرد . بنابراين او فنوني چون نگارش٬ رياضيات٬ کشاورزي٬ طب و علوم طبيعي را که مقدمه ي پيدايش تمدن هستند ٬ به بشر آموخت . پس از آن زئوس با بستن او به يک تخته سنگ ٬ وي را مجازات نمود; بطوريکه هر روز يک عقاب بزرگ از جگر او تغذيه مي کرد و سپس دوباره جاي آن جگر تازه اي مي روئيد. "پرومتئوس [به معناي “دورانديش”] يک نادان نبود پس چرا بايد از زئوس تمرد مي کرد؟ او سعي کرد تا زئوس را (که همه چيز را مي داند و مي بيند) با يک قرباني دروغين بفريبد . او همچنين آتش را از زئوس دزديد و آنرا به انسانهاي نخستين داد . زئوس تنها پرومتئوس را مجازات نکرد بلکه او همه ي جهان را بدليل طغيانگري اين خداي سرکش (پرومتئوس) تنبيه نمود." Stewart معادل يهودي-مسيحي اين داستان ٬ ماجراي لوسيفر است که به انسان نعمت علم را اعطا کرد ؛ ماجراي شيطان ٬ آدم و حوا .
پرومتئوس هم ارز يوناني لوسيفر در اديان يهودي و مسيحي بوده و نيز نماد روشنگري است. برخي فراماسونهائي که داراي تحصيلات کلاسيک هستند و نيز کساني که از عقايد لوسيفر گرايان تاثير گرفته اند- براي ارائه ي نمونه اي که روشني را به بشر اعطا کرد - به داستان پرومتئوس که آتش را دزديده و به بشر داد ٬ استناد مي کنند . منتقدين چنين کاربردهاي ماسوني را به اسرار پرستش لوسيفر ارتباط مي دهند. Wikipedia پيکره ي انساني ويژه اي که در سانکن پلازا در مرکز راکفلر قرار دارد ٬ پرومتئوس را در حالي مجسم کرده که آتش دزديده شده از زئوس را در دست دارد و آن را به سوي انسانها نگهداشته است . او درون يک حلقه قرار دارد که در قسمت بيروني آن علائم دوازده گانه ي منطقة البروج حکاکي شده است . در پشت اين مجسمه نوشته اي بدين مضمون قرار دارد : پرومتئوس٬ آموزگار همه ي فنون٬ آتش را که براي انسان به معناي راهي بسوي آرمانهاي بزرگ است ٬ به او اعطا نمود. "آرمانهاي بزرگ" يعني رسيدن به روشنيدگي و کسب نيروي خدائي (در واقع همان رویارویی با خدا) . اين اثر هنري اساساً عقايد لوسيفرگرايان را در خود جمع کرده و در ميان تمام آثار هنري موجود در مرکز راکفلر٬ شاخص ترين آنهابه شمار مي رود . لوسيفر گرايان لزوما شيطان را بعنوان يک موجود ماورائي نمي پرستند . در واقع از نظر آنان ٬ لوسيفر نماد قدرت شناخت انسان و توانائي بالقوه او براي رسيدن به مقام خدائي با بهره گيري از استعداد هاي خويش مي باشد . آنان معتقدند که اين ويژگيها نهايتا به حذف خدا و نيل انسان به جايگاه حقيقي خود -مقام الوهيت- خواهد شد . اين عقايد تماما در درون اومانيسم و همرده هاي تخصصي تر آن همچون ترانس اومانيسم موجود است . اين فلسفه ها که در قالب اصطلاحات قابل قبول تري در يک متن يهودي-مسيحي يافت مي شوند امروزه بخشي از فرهنگ عمومي را تشکيل مي دهند .("اومانيست" کمتر از "لوسيفرگرا" شيطاني وتهديدآميز به نظر مي آيد) . با پيشرفت هاي علمي و ظهور فن آوريهاي نوين ٬ چهره هاي فوق ثروتمندي همچون ري کرزويل با بکار گيري اين فن آوري ها٬ بدنبال فائق آمدن بر مرگ و نيل به جاودانگي مي باشند. مکس مور که يک روشنفکر ترانس اومانيست است در مقاله ي خود چنين مي نويسد: “خدا٬ آنچنانکه از شواهد بر مي آيد ٬ يک موجود ديگر آزار بوده که قصد دارد با توقيف لوسيفر و مجازات وي٬ او را تحت تسلط قدرت (خدائي) خويش درآورد . احتمالا آنچه که در حقيقت اتفاق افتاده اين است که لوسيفر به تدريج از پادشاهي خدا ٬ بيرحمي او ٬ تمايل وي براي فرمانبرداري محض و اطاعت برده وار از او وخشم ديوانه وارش از تفکر و رفتار مستقل ٬ اظهار برائت و بيزاري نمود . لوسيفر متوجه شد که تا زمانيکه تحت کنترل خدا قرار دارد نمي تواند آزادانه و مستقل بينديشد و رفتار کند . بنابراين او عرش خدا را -که توسط موجودي آسماني و بيرحم به نام يهوه اداره مي شد- بهمراه تعدادي از ملائکه که داراي جسارت کافي براي به چالش کشاندن اختيارات خدا و قدرت وي بودند٬ ترک نمود . لوسيفر به قدر کافي داراي هوش و تفکر انتقادي بود و نيز دلايل کافي براي اينکار داشت. او در برابر خدا و تفکرات متعصبانه ي او ايستاد . لوسيفر نماد کاوش ايده ها و چشم انداز هاي جديد براي دستيابي به حقيقت است”.Max More انتظار داريد اين عقايد کفرآمیز چگونه در مرکز راکفلر تجسم يابند؟ پيکره ها ٬ حجاري ها و نقاشي هاي ديواري همگی به اين موضوع اشاره دارند : پيروزی انسان بر خدا از طريق کسب علم . 2 / 8 / 1390برچسب:, :: 11:34 :: نويسنده : סאגדה
"شيطان يا لوسيفر نيروي خير است ( “خير” در اينجا بعنوان ارزشهاي شخصي يک فرد تعريف مي شود و نه لزوما مفهومي که داراي پذيرش همگاني باشد). لوسيفر در لغت به معناي “روشني بخش” بوده و اين مفهومي است که ما را بسوي درک اهميت نمادين او راهنمائي مي نمايد . ماجرا از اين قرار است که خدا لوسيفر را از بهشت بيرون کرد زيرا او از خداوند سوالاتي مي پرسيد که باعث اختلاف ميان فرشتگان مي شد . بايد اين نکته را نيز بخاطر داشته باشيم که اين داستان از نقطه نظر خداپرستان بيان شده و نه از ديدگاه لوسيفر گرايان . (البته ما راجع به شيطان پرستي رايج صحبت نمي کنيم) . شايد حقيقت خيلي ساده تر از اين باشد ؛ مثلا اينکه لوسيفر از بودن در بهشت انصراف داد." (Max More)
لوسيفر گرائي مدرن ريشه در آموزه هاي رمزي و عقايد الحادي مصريان و بابليان باستان دارد . بر طبق اين عقايد ٬ خداي جهان مادي بعنوان يک چهره ي لجوج و ديگرآزار معرفي مي شود که بدنبال نگهداشتن انسان در تاريکي و جهل ابديست . در نقطه ي مقابل ٬ لوسيفر ٬ منجي انسان بوده و به او نعمت آگاهي را اعطا مي نمايد . اگر داستان آدم و حوا را اين بار از ديد لوسيفر مرور کنيم ٬ خواهيم ديد که شيطان در واقع در نقش يک “منجي پنهاني” ظاهر مي شود . او کسي است که با ايستادن در برابر خدا ٬ اين فرصت را در اختيار انسان قرار داد تا او خود بتواند تبديل به خدا گردد واز اين توانائي بالقوه ي خود استفاده نمايد . لوسيفر گرائي نشان دهنده ي يک ارزيابي مجدد و بنيادين از دشمن ديرينه ي نوع بشر يعني شيطان است . هدف نهائي اين مکتب٬ وارونه سازي مفاهيم خير و شر مي باشد . چگونگي اين وارونگي در روايت ديگري از داستان اولين انسان منعکس شده است . برخلاف آنچه که در نسخه ي اصلي کتاب مقدس آمده است ٬ اين تفسير بر مبناي فلسفه ي عرفاني٬ نشانگر ارزيابي مجدد داستان عبري آزمايش اولين انسان و آرزوي او براي تبديل شدن به خدا از طريق خوردن ميوه ي درخت آگاهي مي باشد. (Raschke 26) لوسيفر گرايان تلاش مي کنند تا در طول حيات خود به سطح بالاتري از روشنيدگي (که اغلب با نماد مشعل نشان داده مي شود) دست يابند . يک فرد روشنيده ٬ دانشهاي سري را فراگرفته و از نظر روحي براي احراز مقام خدائي آمادگي دارد . اديان سري کهن مدعی اند فرصتي براي زدودن اخلاق از طريق روياروئي مستقيم با خداوند و يا در بسياري از موارد با عروج به آسمانها و تغيير شکل انسان به خدا را فراهم مي آورند. 1 / 8 / 1390برچسب:, :: 6:31 :: نويسنده : סאגדה
چگونه محل معروف ترين محوطه ي پاتیناژ دنيا مي تواند شيطاني باشد؟ آيا شما مکاني را که در تمام کمدي هاي رمانتيک مي بينيم و يا درخت کريسمس بسيار بزرگي که در همه ي فيلمهاي سال نو ديده مي شود را مي شناسيد؟ این فرا تر از شيطاني ست ٬ این جادوئيست! اگر اين همان چيزيست که در حال حاضر به آن فکر مي کنيد ٬ احتمالا بايد کمي مکث کرده و ادامه ي مطلب را بخوانيد . اگر هم با شنيدن نام "راکفلر" انتظار ديدن انبوهي از نمادگرائي هاي رمزآلود و حتي شيطاني که به نظم نوين جهاني اشاره دارند را داريد ٬ بازهم بايد به خواندن اين مقاله ادامه دهيد زيرا در اينجا قصد داريم اين باورهاي شما را تقويت کنيم ؛ اين چيزيست که همه دوست دارند! اين مجتمع که در شهر نيويورک واقع شده و شامل ۱۹ ساختمان تجاري است شهرت خود را مديون سبک ويژه ي تزئينات هنری بکار رفته در آن است . اين مکان يکي از جديدترين ساختمان هائي در ايالات متحده است که برنامه اي را براي عرضه ي آثار هنري به مردم در دستور کار خود دارد . آثار هنري عرضه شده در اين مکان تماماً منطبق بر يک فلسفه ي خاص هستند . تا جائيکه از برخي هنرمندان خواسته مي شود تا تغييراتي را در آثار خود ايجاد کنند ٬ زيرا اين آثار مي بايست با فضاي کلي مرکز راکفلر تطابق داشته باشند . فضاي اين مرکز چيزي نيست جز : لوسيفر گرائي[1]. [1] عامه ي مردم لوسيفر گرائي را همان شيطان پرستي مي دانند زيرا معتقدند که لوسيفر همان شيطان است . برخي از لوسيفر گرايان اين تعريف را پذيرفته و لوسيفر را جنبه ي روشني بخش شيطان مي خوانند . از سوي ديگر ٬ سايرين با عدم پذيرش اين تعريف اظهار مي کنند که لوسيفر بسيار کاملتر و ايده آل تر از شيطان است . اعتقادات گروه اخير عموما تحت تاثير اساطير مصري ٬ رومي ٬ يوناني و فلسفه هاي رمزي غرب مي باشد . ضمن این که ذکر این نکته ضروریست که اگر لوسیفز خود شیطان نباشد ، قطعاً از شیاطین است . در سال 1928 در بازیهای المپیک آمستردام این مشعل روشن شد . اما از سال 1936 بود که مراسم با مشعل به دستور رژیم نازی و موسس ورزشی کارل دیم شکل تازه ای به خود گرفت . در المپیا مشعلی با استفاده از نور خورشید ویک آینه ای خاص روشن شد و توسط دوندگان از بلغارستان ، یوگوسلاوی ، مجارستان ، اطریش ، چک اوسلواکی – کشورهایی که بعدا در قلمرو نازی قرار گرفتند- به برلین برده شد. آتش نماد رژیم هیتلر و مشخصه آن حرکت دسته جمعی برای مشعل بود . هدف رهبری ایجاد ارتباطی مستقیم با تمدن باستان بود . همانطوری که رایان توضیح می دهد آنها خواستار پلی نمادین میان یونان باستان و آلمان کنونی بودند . نور نماد پاکی است نور خیره کننده ، پاک ، سفید ودرخشنده یونان باستان بود که به افسانۀ آریایی راه یافت . آدلف هیتلر لنی رویفنشتال فیلمساز را برای به تصویر کشیدن این افسانه و ساخت مستندی درباره ی این رویداد در فیلم المپیا در سال 1938 برگزید . پس از جنگ برای مسابقات لندن در سال 1948 برگزار کنندگان مسابقه ایده حمل مشعل را پذیرفتند . جدا از دوره های سخت و تلخ ، مشعل در طول مسیر مورد استقبال انبوه مردم قرار می گرفت . از آن زمان به بعد ، مشعل لحظات خوبی را به خود دیده است . هر چهار سال و سپس هر دو سال یکبار طرح آن توسط کشور میزبان وبرطبق رسوم آن دهه تغییر می کنند . این مراسم گاهی دارای یک زمینه و موضوع خاص بود – رم 1960 : جایگذاری باستانی و مکزیکوسیتی 1968: جایگذاری برای جهان نوین سئول 1988 : هماهنگی وپیشرفت. شیوه های حمل این مشعل بسیار عجیب تر بوده است. برروی اسکی ، اسلو 1952 به وسیله اسکیدو (skidoo ) در کالگری 1988 وپرش با اسکی توسط لیلهمر1994. این مشعل در وراکروز مکزیک در سال 1968 ودر مارسینر فرانسه برای گرینوبل 1968 به وسیله ی شناگران برروی آب برده شد . در سیدنی 2000 این مشعل به اعماق آب حمل شد . همچنین این مشعل در کانکورد ، آلبرت ویل 1992 به آسمان برده شد . به وسیله ی ماهواره در مونترال سال 1976 به وسیله ی چتر هوایی وتوسط لیلهمر1994 ومشعل بدون شعله دوبار پیش از مسابقات آتلانتا 1996 وسیدنی 2000 به فضابرده شد . قایق ها ، قایق های بخار ، ارابه ها ، اسب ها ، شترها وبسیاری دیگر از حیوانات مسابقه ای و چهره های مشهور نیز نقش خود را ایفا نموده اند . این مراسم مخالفت هایی را بیشتر از جانب طرفداران تبت و نمایندگان حقوق بشر در بسیاری از کشورها در بر داشته است که یکی از این موارد مورد حمله واقع شدن توسط محافظان چینی در تور دور دنیا در بیجنگ 2008 بوده است . وحداقل تا دهه 1950 زنان حق شرکت در این مراسم را نداشتند . بارکر می گوید: گاهی مشعل در میان راه خاموش می شود که ظاهرا این مسئله بسیار اتفاق می افتد . درچنین مواردی مشعل را با شعله های اضافی روشن می کنند که به همراه مشعل اصلی از المپیا به سفر برده می شود وبسیار شبیه مشعل معدنکاران است . در روزهای ابری که زمان روشن نمودن مشعل است هنگامیکه زنان مشعل را به وسیله ی نور خورشید در المپیا روشن می کنند ، شعله های دیگری برای استفاده بعنوان "روشن کننده ی یدکی" مشعل بازیهای المپیک پیش از رویداد اصلی نگهداشته می شود . اسطوره های ورزشی چون «محمد علی کلی» ، ورزشکار بند باز «لی نینگ » ، قهرمان تیراندازی با کمان در مسابقات پارالمپیک «آنتونیو ربولو» و نیز قهرمان دو «کتی فریمن » مشعل بازیهای المپیک را روشن نموده اند . از سمت چپ بالا، در جهت عقربه های ساعت : محمد علی کلی ، شهر سالت لیک ، 2002،لی نینگ ، بیچنگ 2008، کتی فریمن ، سیدنی 2000 و آنتونیو ربولو ، بارسلونا 1992 از مشعل حمل شده برای روشن نمودن مشعل اصلی بازیهای المپیک استفاده کردند . اینها همه تنها بخشی از نمای ظاهری است که به گفته ی مورخان المپیک اشتیاقی را برای یک رویداد مثبت ورزشی ، اغلب در کسانی که نمی توانند در بازیهای المپیک حضور داشته باشند شعله ور می کند . موسس جنبش نوین المپیک «پیر دکوبرتین» امیدوار بود مشعل المپیک مسیر خود را قرن ها دنبال کند و درک متقابل را درمیان ملت ها مشتاقانه تر ٬ شجاعانه تر و ناب تر گسترش می دهد . اکنون پس از 30 دوره جشن های المپیک ، این نماد گرایی برای کسانی چون بارکر بسیار مهم است . او می گوید :
"زمانی که نوبت به شما می رسد تا مشعل را حمل کنید ،شما به احساسات فکر می کنید . به کسانی چون « جسی اوون» وقهرمانان بزرگی چون «استیو ردگریو» که دراین مسابقات به رقابت پرداخته اند . شما خود را جزئی از آن میدانید چون در حمل مشعل به استادیوم کمک می کنید . این حس بسیار ویژه است."
ترجمه : گروه مترجمین وبلاگ ماسون یاب مردم یکبار دیگر لوسیفر مشعل دار خود را تشویق می کنند و غفلت ونااگاهی خود را جشن می گیرند . دیگر نمادگرایی های المپیک 2012 عبارتند از : فضای درونی استادیوم المپیک . اهرامی با رئوس نورانی نماد المپیک ۲۰۱۲ به شکل موجودات تک چشم آرم المپیک ۲۰۱۲ همانند موزه ی هولوکاست آلمان با کلمه ی ZION همخوانی دارد و در ادامه یکی از مقالات اخیر BBC درباره جایگذاری مشعل وتاریخچۀ مختصری از آن را می خوانیم: لندن 2012 : جایگذاری مشعل المپیک چیست؟ فیلیپ بارکر می گوید : "این یک امر هیجان انگیز است" . این مورخ ونویسنده المپیک با به خاطر آوردن دویدن با مشعلی دردست برفراز کوه های تایگتو در اسپارتای یونان اشک در چشمانش حلقه میزند . او بخشی از این رویداد بود ، یک شاهکار برجسته که در سفر مشعل از زادگاهش در المپیا تا مسابقات المپیک آتلانتا توسط او اتفاق افتاد . از هجدهم می سال 2012 سفر مشعل المپیک در سراسر بریتانیا تا محل برگزاری مسابقات المپیک لندن آغاز خواهد شد که 70 روز به طول می انجامد ودرنهایت با روشن شدن مشعل بازیهای المپیک در مراسم افتتاحیه در استادیوم المپیک استراتفورد به پایان می رسد. آنها امیدوارند احساسی که فیلیپ بارکر داشت در میان ملت و جمعیتی که در صفوف در طول مسیر ایستاده اند نیز ایجاد شود . اما چه شد که بازیهای المپیک این مراسم تقریبا آیینی حمل مشعل را در خود جای داد؟ تلقی و درک از جایگذاری مشعل این است که می توان آن را نوعی باز آفرینی رسم یونانیان باستان دانست . در واقع این یک رسم در المپیک مدرن است که از بازیهای تابستان 1936 در برلین وبازیهای زمستان 1952 در اسلو آغاز شد اما ایده ی آن از افسانه ها دلربای یونانی درحدود قرون پنجم و ششم پیش از میلاد نشات می گیرد . بر اساس افسانه ها ، پرومیتوس یک خدای دوستدار بشر بود که آتش ، عنصر مقدس را ربود و آن را به دور از دید زئوس ، پدر خدایان ، به انسان بخشید . شعله از نور خورشید مشتعل می شود - با مشعلهای اضافی که از چند روز قبل برای جلوگیری از خاموش شدن مشعل در هوای ابری وبارانی روشن شده اند. یونانیان باستان مسابقات lampadedromia (مسابقات دو مشعل) را برگزار می کردند که درآن تیم برنده یک شعله مقدس را شاید به عنوان بخشی از آیین پرستش پرومیتوس ومخالفت او با خدایان برای بخشش دانش به فانیان روشن می نمود . این جایگذاری مدرن توافقی است با راهبان پاکدامن روشن کنندۀ مشعل و تمدن رقیب روم . این مراسم همچنین روح صلح مقدس را سوگند می دهد . صلحی که در سراسر یونان باستان پیش از مسابقات المپیک ایجاد شد و به واسطه ی دوندگان به تمام کشور رسانده شد . بنابه گفتۀ کرسیدا رایان (Cressida Ryan) ، دانشمند ادبیات کهن از دانشگاه آکسفورد "این مراسم ملغمه ای از خرده اسطوره ها است . توافق برسر حقایق اهمیت ندارد ، زیرا این حقایق زمان زیادی را تا رسیدن به امروز پشت سر گذاشته اند . امروزه این مراسم نوعی نیروی خیر است - فردی این ایده را بدست گرفته ومی دود ." احتمالا مشهورترین مشعل دار جهان یعنی مجسمۀ آزادی را "فراماسونهای معبد گراند اورینت در فرانسه" به ایالات متحده اهدا کردند .
مجسمه ی یک دست که مشعل را نگه داشته بر روی هرم و برفراز " کتابخانه ی مرکزی لس آنجلس" نصب شده است.
افسانۀ پرومیتوس از بسیاری جهات به افسانه ی لوسیفر (شیطان) شباهت دارد .
نامی که در لاتین به معنای "مشعل دار" یا "روشنی بخش" است .
زیرا او با نزول خوداز بهشت به زمین ٬ نور آگاهی و دانش را نیز بهمراه آورد و بهمین جهت در آموزه های سری از او بعنوان " آورنده ی روشنی ستاره صبح " که همان عقل گرایی و روشنگریست ٬ شناخته می شود.
ازآنجاکه مشعل روشنگری نمایانگر نخبگان است ، آیا حضور آن به طور آشکار در مراسم افتتاحیه ی عظیم ترین رویداد ورزشی جهان عجیب است؟ المپیک ها اولین جایگذاری مشعل المپیک اولین جایگذاری مشعل المپیک در سال 1936 در برلین ودر زمان رژیم نازی برگزار شد . علیرغم این حقیقت که هیتلر سازمان های فراماسونری را از آلمان اخراج نمود (در ظاهر او آنها را خدمتگزار یهودیان می دانست) اما رژیم او از این جوامع مخفی الهام میگرفت و به سمت عقاید آنان گرایش داشت! او برای نمادگرایی وتاسیس جوامع مخفی ارزش بسیاری قائل بود . هرمن روشنینگ در کتاب "از زبان هیتلر" آورده است :
"همۀ آن به اصطلاح پلیدی ها ، اسکلت ها وسرهای مردگان ، تابوت ها و اسرار ، همه فقط بدرد ترساندن کودکان می خورند . اما تنها یک موضوع خطرناک وجود دارد که من ازآنهاالگو برداری می کنم . آنها در خود نوعی اصالت و نجابت مقدس دارند . آنها یک خط مشی سری را برای خود ایجاد کرده اند که نه تنها بخوبی اجرا شده ، بلکه این رویکرد از طریق نمادها واسرار به مرحله ی ظهور درامده است . سلسله مراتب سازمانی و آئینهای نمادین ورود به تشکیلات که می توان گفت بدون تکیه بر نیروی فکر وتنها از طریق کار بر روی تصور وجادوگری ونمادهای یک آیین عمل می کنند . همه ی این موضوعات دارای عنصری خطرناک می باشند٬ عنصری که من به آن غلبه کرده ام . آیا شما نمیدانید که حزب ما باید آن ویژگی را داشته باشد...؟ نظم ، که باید وجودداشته باشد - نظم و سلسله مراتب روحانیت سکولار وضددینی ... ما یا فراماسون ها یا کلیسا - . تنها یک نفر پیروز این میدان است ونه بیشتر... ما قویترین هستیم و دو گروه دیگر را شکست خواهیم داد . حزب نازی به شدت تحت تاثیر عرفان وتصوف آلمانی قرار داشت . چند عضو این حزب بخشی از جامعه نروژ بودند . یک جامعه ی مخفی که در مونیخ تاسیس شده بود . برخلاف تفاوت های ظاهری با دیگر جوامع مخفی مانند فراماسونری ، در نهایت تمامی آموزه های درونی این جوامع یکسان هستند." از آنجایی که تفکرات سری یکسانند ، جایگزاری مشعل بخشی از سنت المپیک شد . بنابراین هر دو سال یکبار تمام کشورها گردهم می آیند و دست به دست شدن مشعل پرومیتوس را جشن می گیرند . مشعلی که تنها باید به وسیله ی منبع اصلی یعنی خورشید -همان نماد الوهیت- روشن گردد . اکثر مردمی که دراین مراسم شرکت دارند ازجمله کسانی که مشعل را حمل می کنند از مفهوم سری این رویداد آگاهی ندارند ، بنابراین حمل این مشعل به عنوان یک مثال برجسته از مناسک وفلسفه ی نخبگان است که توسط انبوه مردم متحیر و ناآگاه جشن گرفته می شود . لندن خود را برای المپیک تابستان 2012 آماده می کند . جایگذاری مشعل المپیک در هجدهم می 2012 آغاز خواهد شد . این رویداد تشریفاتی که درآن مردم از طبقات مختلف اجتماعی مشعل المپیک را در سراسر کشور میزبان می گردانند مخصوصاً برای کسانی که این سنت را ابداع نمودند حرکتی نمادین محسوب می شود . در اسطوره شناسی یونان ، مشعل دار اصلی "پرومتیوس" بود. خدایگانی که آتش را از دیگر خدایان ربود وبه بشریت داد . مردم باستان آتش را بارقه ی کوچکی از خورشید می دانستند که به نوعی مظهر مادی خدا بود . بنابراین پرومتیوس با آوردن آتش برای بشریت ، انسانها را در تمام ویژگیهای «الهی» سهیم نمود وحتی به انسانها اجازه داد آرزوی خدا بودن را در سر بپرورانند . به همین دلیل پرومیتوس از احترام ویژه ای در جوامع مخفی برخوردار است ، چرا که افسانه ی او نشاندهنده ی افق نهائی فلسفه و اهداف مکاتب سری است : عروج به الوهیت وابدیت به از طریق راه های غیر الهی پرومتیوس در حال حمل مشعل در آموزه های سری، عمل"حمل مشعل" نماد آگاهی انسان از وجود بارقه ی الهی در خود و نمایانگر اشتیاق او برای نایل شدن به مقام خدائی است . به طور خلاصه این همان هسته ی مرکزی فلسفه ی نخبگان جهان است که به شدت تحت تاثیر آموزه های هرمسی فراماسونری ، تصوف گرایان وفلسفه ی اشراق است . ازاین رو مشعل روشنگر پرومیتوس اغلب در نمادگرایی مخفی نخبگان استفاده می شود . فوارۀ پرومتیوس در مرکز راکفلر. در پشت این فواره نوشته شده است "پرومتئوس٬ آموزگار همه ی فنون٬ آتش را که برای انسان به معنای راهی بسوی آرمانهای بزرگ است ٬ به او اعطا نمود. " نکته: برای کسب اطلاعات کامل در این زمینه به مقاله ی "لوسیفرگرایی در نمادهای موجود در مرکز راکفلر " از همین وبلاگ مراجعه کنید . صحن مدور
بر روی صحن مدوری که روبروی پیکره ی مسیح وجود دارد٬ انواع خاصی از شکل ستاره ی پنج پر دیده می شود.
ستاره ی پنج پر معکوسی که قسمت پائینی آن بلند تر است. قسمت پائین این ستاره های پنج پر معکوس بلند تر از سایر اجزای آن می باشد . این نکته ی جزئی که اغلب از دید بازدید کنندگان پنهان می ماند ٬ مفهوم رمزی عمیقی را در بر دارد . اول اینکه اندازه ی غیر عادی بخش انتهائی ستاره نمایانگر انحراف نیروی خیر است . در ثانی ٬ این شکل خاص که در آن بخش زیرین ستاره از حالت عادی خارج شده مفهومی دقیق و اسرار آمیز را متبادر می کند : هبوط لوسیفر٬ فرشته ی مطرود ٬ ستاره ی صبح . “زمانیکه شکل ستاره معکوس شده و راس فوقانی آن به سمت پائین متمایل می گردد٬ تصویر نهائی نشاندهنده ی نزول ستاره ی صبح است.” منلی پی هال٬ آمزه های سری تمام اعصار پس از درک این مطلب ٬ تضاد نور و سایه به سادگی قابل تفسیر خواهد شد . لوسیفر ٬ آورنده ی روشنی ٬ بعنوان سرچشمه ی نور جهان مطرح می شود . مفهوم مجسمه ی عیسی مسیح که مانعی برای رسیدن نور به زمین می باشد٬ این است که مسیحیت نیز چنین اثر گمراه کننده ای بر بشریت دارد . بنابراین این چیدمان که در ظاهر آمدن مسیح به زمین را گرامی می دارد ٬ بیانگر چیزی دقیقا متضاد با این مفهوم است . عضای برگزیده ی فرقه ی مرمون در برابر پیکره ی مسیح.
بنابر آنچه که در تاریخ آمده است٬ تمام جریانهای معنوی ٬ به نور بعنوان بهترین پدیده ی نشاندهنده ی خیر٬ حقیقت٬ زیبائی٬ دانش و خرد الهی می نگریسته اند . در همه ی هنرهای دینی ٬ سرچشمه ی نور از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است . برخی از مرمونهای با سابقه تر اظهار داشته اند که اعضای این فرقه لوسیفر را به شکل مزورانه ای می پرستند . نمادگرائی موجود دراین مکان مطمئنا این مطلب را اثبات می نماید. پیشکشی قابیل
پیشکشی قابیل تصویر فوق یکی دیگر از تصاویر عجیب موجود در مرکز بازدید کنندگان می باشد . حضرت آدم و حوا در برابر قربانگاهی که بر روی آن مقداری میوه وجود دارد زانو زده اند . این تصویر به تورات و ماجرای پیشکش های هابیل و قابیل به خدا اشاره دارد: “۱. و آدم٬ حوا را بعنوان همسر خود شناخت ؛ و حوا باردار شد و قابیل را بدنیا آورد و گفت : خدا به من پسری عطا نمود. ۲. او بار دیگر باردار شد و هابیل را بدنیا آورد. هابیل چوپان شد ولی قابیل به زراعت و کشاورزی پرداخت. ۳. پس از گذشت مدتی٬ قابیل از میوه هایش مقداری را برای پیشکش به نزد خدا آورد. ۴. و هابیل نیز از گله ی خود٬ بره ی پرواری را برای خدا هدیه آورد و خدا پیشکش او را پذیرفت. ۵. ولی خدا هدیه ی قابیل را نپذیرفت. او سر را به زیر انداخت و بسیار خشمگین شد. ۶. و خدا به قابیل گفت که دلیل خشم تو چیست؟ و چرا سر خود به زیر انداخته ای؟ ۷. اگر تو به نیکی انجام دهی٬ از تو پذیرفته خواهد شد؛ و اگر به قصد نیک نباشد٬ گناه بر در سرای تو خواهد بود و ورود به درون تو خواسته ی آن ؛ ولی تو باید بر آن فائق آئی. ۸. و قابیل با برادر خود هابیل سخن گفت؛ و آن واقعه رخ داد؛ زمانیکه آنها در باغ بودند. قابیل بر علیه هابیل برخاست و او را کشت. “ کتاب تکوین٬ فصل ۴ توجه : در کتاب مقدس قبل از اسلام و در اعتقاد غیر مسلمانان قابیل را با نام قاین میشناسند ، که این خود موضوعیست که به سادگی نباید از کنار آن گذشت و نیاز به بررسی مفصل دارد . در اینجا ذکر همین نکته بس که در تمامی موارد کلمه ی Cain قابیل ترجمه شده . ضمن این که طبق همین اعتقادات غیر اسلامی برادر مظلوم و کشته شده قابیل بوده! که بهمین خاطر Abel (قابیل) هابیل ترجمه شده . ضمناً به اعتقادبرخی محققین ریشه ی "نام کابالیسم" در همین موضوع است و در واقع "کابالیسم = قابیلیسم" است . ماجرا بطور خلاصه از این قرار است که هابیل و قابیل پسران آدم و حوا بودند . هابیل چوپان بود در حالیکه قابیل به کشاورزی مشغول بود . وقتی زمان تقدیم پیشکش به درگاه خدا رسید ٬ هابیل یکی از بره های خود را قربانی کرد و قابیل نیز مقداری میوه جمع آوری نمود . خدا هدیه ی هابیل را پذیرفت و پیشکشی قابیل را رد کرد . سپس قابیل خشمگین شد و برادر خود را به قتل رساند. این پیکره که در کلیسای فرقه ی مرمون در معرض دید قرار گرفته ٬ نشان می دهد که آدم و حوا میوه را به خدا عرضه می دارند در حالیکه یک بره (هدیه ی هابیل) در آنجا نشسته و قربانی نشده است . این اثر هنری چه چیزی را بجز حس تنفر و رنجش (ویا حتی لجبازی) از خدای را القا می کند؟ چرا باید پیشکش مطرود قابیل به تصویر در بیاید؟ پاسخ به این ابهامات تنها در عقاید لوسیفرگرایان یافت می شوند زیرا آنها خدای یگانه را موجودی ستمگر و سرسخت می پندارند . تصاویر و اسطوره های موجود در کتاب مقدس که به رویاروئی با خدا مربوط می شوند توسط لوسیفر گرایان مورد پذیرش قرار می گیرد . (به مقاله ی مرکز راکفلر رجوع کنید). بر مبنای اعتقادات آنها ٬ لوسیفر یا آورنده ی روشنی بعنوان منجی پنهانی بشر مطرح می گردد که نعمت الوهیت را به انسان بخشید. دروازه ی عقاب
این دروازه در نبش خیابان استیت و در قسمت جنوبی معبد واقع شده و مکان دیگری برای نشان دادن ستاره ی پنج پر معکوس می باشد . در بالای این مدخل ٬ مجسمه ی یک عقاب ۲۰۰ پوندی قرار دارد که یک کندو که نماد ایالت یوتا ٬ فرقه ی مرمونیسم و مسلما یک نماد مهم برای فراماسونها می باشد را در میان پنجه های خود گرفته است. سخن پایانی در این مقاله صراحتا درباره ی نماد های رمزی موجود در میدان معبد سخن به میان آمد . تعداد بسیار زیادی از مفاهیم اسرار آمیز دیگر نیز وجود دارند که جا دارد درباره ی آنها به مطالعه و بررسی بپردازیم؛ از آن جمله می توان به حوض های بازتابنده (که مفهوم "همانقدر که رو به بالا ٬ رو به پائین" را در بر دارند)٬ اشاراتی به صور فلکی مثل زحل و بسیاری موارد دیگر اشاره کرد. حتی با داشتن اطلاعات اندکی در مورد تاریخ و فلسفه و یا اعتقادات مرمونها ٬ وبا دقت در مفهوم نماد های موجود در این مکان می توان به اهداف واقعی این کلیسا پی برد . آئینها ٬ نمادها و طرز کار اعضای این فرقه مستقیما از آئینهای ماسونی اسکاتلندی نشأت گرفته است . مفهوم پنهان هنر بکار رفته در میدان معبد ترکیبی از نمادشناسی الحادی و نفاق آلود بوده و بشکل زیرکانه ای لوسیفر را تقدیس می نماید. من ادعای تخصص در زمینه ی شناخت مرمونیسم و یا جوزف اسمیت - پیغمبر مرمونها - را نمی کنم . ولی با این حال این را می دانم که کتاب مقدس با وجود تحریف و از آن مهمتر قرآن کریم در مورد الحاد و آنچه در این مقاله گردآوری شده به جهانیان هشدار داده است . موزه ی تاریخ وهنر کلیسا این موزه در واقع نمایشگاهی برای بزرگداشت کلیسای فرقه ی مرمون و تاریخچه ی آن است . در اینجا می توان درباره ی نحوه ی مهاجرت و استقرار مرمونها٬ پیامبر و روسای این فرقه از سال۱۸۳۰ تاکنون ٬ اطلاعاتی را بدست آورد . چه جائی بهتر از اینجا برای نمایش . . . ستاره ای پنج پر معکوس وجود دارد؟ ورودی موزه ستاره های پنج پر معکوس
این دو ستاره ی پنج پر معکوس در ورودی موزه ی تاریخ وهنر این کلیسا به چشم می خورند . یکبار دیگر باید بر اهمیت تاکید بر این نماد صحه بگذاریم زیرا این نماد معادل تمثال صلیب در کلیساهای معمولی است .
“در نمادگرائی٬ یک شکل معکوس همواره به یک قدرت گمراه کننده اشاره دارد . مردم معمولی حتی به ویژگیهای رمزی و مفهوم کنائی طلسمها شک نمی کنند.” منلی پی هال- آموزه های سری تمام اعصار ستاره ی پنج پری که درون یک دایره واقع شده و در سمت چپ قرار دارد٬ دارای مفهوم عمیقی است و در مراسم های جادویی بکار می رود . می توان ستاره های پنج پر دیگری را نیز در این موزه مشاهده نمود... مرکز بازدید کنندگان
مرکز بازدید کنندگان مکان مورد علاقه ی گردشگران بوده و حاوی بیشترین نمادگرائی در میدان معبد می باشد . اساساً این مکان نشاندهنده ی حقیقت چیزیست که مورد پرستش مرمونها قرار دارد .
تندیس مسیح
گفته می شود که تندیس مسیح نشانه ی کلیسای فرقه ی مرمون بوده و برای نمایش در مرکز بازدیدکنندگان قرار گرفته است . این پیکره از روی مجسمه ی مسیح اثر برتل تروالدسن که اکنون در کپنهاک دانمارک نگهداری می شود ٬ کپی برداری شده است.
نسخه ی مرمونی این مجسمه در مقابل زمینه ای غیرعادی جای گرفته است : کیهان . این موضوع احتمالا به مفهوم عرفانی “مسیح آسمانی” اشاره دارد . اما با این حال یکی از جزئیات قابل توجه و غیرعادی است . شاید شما نیز اطلاع داشته باشید که یکی از روشهای اصلی برای تحلیل یک اثر هنری بررسی رابطه ی نور و سایه در آن اثر می باشد . در این صحنه پردازی ٬ مجسمه مسیح بگونه ای قرار گرفته است که در واقع سایه ی خود را برفراز کره ی خاکی افراشته است. سایه انداختن بر چیزی بطور نمادین به معنای نگهداشتن آن در تاریکی و جهل است . اگر این پیکره از عیسی مسیح او را بعنوان منشاء نور معرفی نمی کند پس معنای آن چیست؟ پاسخ این پرسش را می توان در زیر گنبد مرکز بازدید کنندگان یافت .
میبینید؟ تهمت به پیامبر خدا و طغیان در برابر خدا . . .
و چه گمراهند کسانی که به خیال باطل خود به سمت نور و روشنی بخش {لوسیفر} در حرکتند در حالی که در گمراهی آشکار هستند .
آیه مرتبط :
"اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ" . آیه ۲۵۷ سوره بقره ترجمه : خداوند سرور کسانى است که ایمان آوردهاند آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى به در مىبرد و[لى] کسانى که کفر ورزیدهاند سرورانشان [همان عصیانگران=] طاغوتند که آنان را از روشنایى به سوى تاریکیها به در مىبرند آنان اهل آتشند که خود در آن جاودانند . میدان معبد در قلب سالت لیک سیتی (Salt Lake City)٬ مرکز ایالت یوتا ٬ قرار گرفته است . این مکان مرکز دینی ٬ فرهنگی و اجرائی فرقه ی مرمون می باشد.این ده جریب زمین٬ زیربنای ساختمان هائی چون یک معبد٬ یک پرستشگاه با سقف گنبدی ٬ چند ساختمان دیگر و تعدادی بقعه و بنای یاد بود است.ممکن است این مکان مقدس و اخلاقی به نظر برسد ولی نگاهی دقیق تر به این بناها وجود نمادهای رمزی٬ الحادی و ماسونی را آشکار می سازد. بررسی های بیشتر در باب این مسائل تنها به مناقشات درباره ی مرمونسیم (Mormonism) دامن زده و حقیقت خدای واقعی آن را آشکار می سازد. وهم انگیز است . . . هدف این مقاله محکوم کردن فرقه ی کفرآمیز مرمونیسم نیست بلکه در اینجا تنها به تحلیل نمادهای موجود در این مکان خواهیم پرداخت . یک بازدید کننده ی این محوطه ی دینی خود را در میان انبوهی از نمادهای سری مربوط به شیطان ، الحاد کهن و مسایل جادویی خواهد یافت.چرا این نمادها باید بر روی ساختمانی که همگان آنرا بنائی مسیحی می پندارند وجود داشته باشد؟ بسیاری ازمرمونهای با سابقه تر چنین اظهار می کنند که این فرقه بطور محرمانه پیروان خود را به پرستش لوسیفر وامی دارد . آیا حق با آنهاست؟ معبد این معبد ٬ بنای اصلی میدان معبد را تشکیل داده و بعنوان معادل کلیسای عیسی مسیح برای پیروان فرقه ی مرمونیسم که خود را “قدیسان دنیای مدرن” می نامند٬ به شمار می رود . نمای این ساختمان سنگی و وهم انگیز است و اطراف آنرا تعداد زیادی پیکره احاطه کرده . گفته می شود که معماری این بنا از همان اصول معابد باستانی بیت المقدس پیروی می کند . ما همچنانکه این نظریه را بنا به دلایلی که ذکر خواهد شد رد می کنیم٬ به جزئیات بیشتری از ساختار این معبد خواهیم پرداخت. ستاره پنج پر معکوس نمای بیرونی معبد حاوی نماد هائیست که نمی توان آنها را تنها الگوبرداریهای ساده ای از الحاد کهن دانست بلکه این نمادها مستقیما با مفهوم شیطان و اهریمن در ارتباطند. واضح ترین نماد٬ ستاره ی پنج پر معکوس است. این نماد در تمام قسمتهای معبد به شکلهای گوناگون قابل رویت است. یک ستاره ی پنج پر نماد پنج عنصر و حفاظت در برابر ارواح خبیث بوده و نسبت طلائی نیز در آن بکار رفته است . همچنین این شکل نشانگر غلبه ی روح الهی بر طبیعت پست انسان می باشد . اما ٬ یک ستاره ی پنج پر معکوس نمایانگر فرمانبری روح از ماده و تسلیم انسان در برابر امیال پست دنیویست . تعابیر الیفاس لوی از ستاره های پنج پر معمولی و معکوس ، بر خلاف نظر عامه ی مردم٬ لوی اولین کسی نبود که از ستاره ی پنج پر معکوس بعنوان یک نماد منفی بهره گرفت . این نماد قرنها پیش از انتشار آثار وی ٬ در آئینهای جادوئی بکار گرفته می شد .
“ ستاره ی پنج پری که نوک آن به سمت بالاست٬ شیطان را می راند. ولی ستاره ی پنج پر معکوس که دو راس آن رو به بالاست ٬ نمادی از شیطان بوده و جذب کننده ی نیروهای اهریمنی می باشد؛زیرا این شکل معکوس شده و نماد عدد ۲ است. این شکل٬ نشانگر بز بزرگ جادوگران “سبث” بوده و دو راس رو به بالای آن شاخهای این بز را در خود جای می دهند.”ریچارد کاوندیش - هنرهای سیاه خورشید ٬ ماه و ستارگان
بر روی دیوارهای معبد تصاویری از خورشید ٬ وضعیتهای مختلف ماه و ستارگان (به شکل ستاره ی پنج پر معکوس) نقش بسته است . این سه دسته از اجرام آسمانی را می توان در معابد الحادی کهن یافت . استفاده از این اشکال نیز به دوران پرستش بال (Baal) بازمی گردد . براساس ادیان سری ٬ فرقه های رمزی مانند فراماسونری این نمادها را حفظ کرده و هنوز آنها را در بناهای یادبود خود بکار می برند . چشم جهان بین این نماد کلاسیک ماسونی که نشاندهنده ی “معمار بزرگ” می باشد درست بر سر در معبد قرار گرفته است . در کنار این نماد یک پرده و نور و درخششی مشاهده می شود . به احتمال زیاد این علائم نشانگر فرایند عضویت در کلیسای مرمون ٬ که بسیار مطابق با فراماسونری به نظر می رسد ٬ می باشد .
دست دادن رمزآلود
مرمونها نیز درست مانند فراماسونها٬ طی فرایند عضویت٬ با دست دادنهای رمزی و کلمات ورود آشنا می شوند . این تصویر دست دادن بر سردر این معبد٬ با تصاویر دست دادن در ساختمان ها و بناهای یادبود ماسونی شباهت بسیار دارد . شکل زیر نمونه ی از این تشابهات می باشد: در بالای این تصویر عبارتی بدین مضمون به چشم می خورد: “من آلفا و امگا هستم”. این عبارت برگرفته از کتاب مکاشفات (که در آینده در وبلاگ ماسون یاب به آن بطور مفصل اشاره خواهد شد) می باشد . معنای ضمنی این جمله این است: “من اول و آخر هستم” . حقیقتی که بر فراز تصویر دست دادن حک شده٬ ونمادی که بیانگر عقاید سری اعضای فرقه ی مرمون می باشد ٬ هر بیننده ایرا به این فکر وا می دارد که این آلفا و امگا کیست و این اول و آخر کیست؟ اما چرا "اول و آخر" ؟ . با شناختی که ما از فرقه های سری و مطابق با فراماسونری و کابالا داریم ، میدانیم که قطعاً مقصود از این "آغاز و پایان" هرکه باشد خدای یگانه (الله) نیست . جالب اینجاست که این دو مورد از اسماء الهی هستند! در همین زمینه قرآن کریم به ما میگوید : « هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» (حدید آیه 3) در تفسیر المیزان جلد ۱۹ صفحه ۲۵۴ در زیر این آیه میخوانیم : " . . . خداى تعالى بر هر چیزى که فرض شود قادر است ، قهراً با احاطه قدرتش به هر چیزى از هر جهت محیط هم هست، پس هر چیزى که فرض شود اول باشد خدا قبل از آن چیز بوده، پس او نسبت به تمام ماسواى خود اول است، نه آن چیزى که ما اولش فرض کردیم، و همچنین هر چیزى که ما آخرینش فرض کنیم خداى تعالى بعد از آن هم خواهد بود، چون گفتیم قدرتش احاطه به آن چیز دارد، هم به ما قبلش و هم به ما بعدش، پس آخر خدا است، نه آن چیزى که ما آخرینش فرض کردیم . . ." تفسیر المیزان جلد ۱۹ صفحه ۲۵۴ آیا توضیح بیشتری در این باره لازم است؟ حوض غسل تعمید
هر معبد متعلق به فرقه ی مرمون دارای چنین حوضی برای غسل تعمید بوده که بر فراز ۱۲ گاو نر قرار می گیرد . مرمونها اظهار می کنند که این سازه از حوضچه ای که در ورودی معبد سلیمان قرار داشت ٬ الهام گرفته شده است . تنها نکته ای که آنها از ذکر آن (گویا عمداً) غفلت کرده اند این است که طبق اعتقادات خودشان حوضچه ای که در معبد سلیمان قرار داشت ٬ توسط کاهنان معبد برای شستشوی خود پس از انجام مراسم قربانی حیوانات مورد استفاده قرار می گرفت نه برای تعمید دادن مردم . قطعا این حوضچه برای “غسل دادن اجساد” -که از آموزه های این فرقه بوده و با این عمل فرد متوفی پس از مرگ بخشی از کلیسای مرمون می گردد-نیز بکار نمی رود. رسوائیهای زیادی در رابطه با این نوع غسل به بار آمده که یکی از آنها بعنوان مثال غسل دادن قربانیان هولوکاست بدون رضایت خانواده هایشان بود. اخیرا نیز مادر باراک اوباما که در اثر ابتلا به سرطان جان باخت٬ بدون رضایت وی توسط مرمونها غسل داده شد. شواهدی دال بر وجود چنین آئینی در مسیحیت یا دین یهود در قرون گذشته وجود ندارد. مرمون های باسابقه تر که بارها شاهد این گونه مراسم ها بوده اند٬ اظهار می دارند که این آئینها از مراسم جادوگری و احضار ارواح برگرفته شده است.
امروزه اعتقادات و آیین های الحادی باستانی بخش پیچیده ای از روشها و آیینهای جواجع مخفی راتشکیل میدهد . آیینهایی که به آرامی به جوامع امروزی تزریق میشود . مناسکی که گرچه قبلاً بصورت مخفی برگزار میشده ، اما امروز به نوعی به شکل گسترده و باشرکت مردم برگزار و گرامی داشته میشود . آتش بازی جشن بلتان اول می . در یک حرکت بی سرو صدای سیاسی و ایلومیناتی ورژن جدیدی از جشنواره قربانی انسان در روز اعلام خبر مرگ بن لادن ارائه می شود که توده مردم باید مراسم قربانی کردن یک انسان را جشن بگیرد بدون اینکه بداند در یک جشن بسیار مهم الحادی شرکت داشته است . . . ادامه مطلب ... 9 / 8 / 1390برچسب:, :: 18:22 :: نويسنده : סאגדה
داشتم مطالعه می کردم قسمت هایی از عهد عتیق رو که به جملات عجیب غریب و البته در خور توجهی برخورد کردم و به نظرم اومد تحریف و دستکاری آموزه های نبوی کاریه که قوم برگزیده!!!!!!!! توش ید طولایی دارند چند نمونه اش رو بخونین:
ادامه مطلب ... 28 / 7 / 1390برچسب:عرفان یهود, :: 5:22 :: نويسنده : סאגדה
* انتقال مرکز عرفان يهود از فلسطين به بابل * انتقال مرکز عرفان يهود به ايتاليا و آلمان ادامه مطلب ... 27 / 7 / 1390برچسب:شناخت یهود, :: 4:19 :: نويسنده : סאגדה
يعقوب فرزند إسحاق، که او را اسرائيل (بنده خدا) مىگويند دوازده فرزند داشت که چهارمين فرزند او (يهودا) بود. يهودا و برادرانش با پدر خود يعقوب، در کنعان (فلسطين) سکونت داشتند و پس از واقعه مشهور حضرت يوسف که يهودا هم در آن شرکت داشت، در سال١٧۴۰ قبل از ميلاد، کنعان را به عزم مصر ترک گفتند. آن روزها مصر مملکت پر جمعيت و با ثروتى بود و هرکس بر آن حکومت مىکرد، چنان بود که بر جهان حکومت مىکند. هنگامى که برادران يوسف وارد اين سرزمين شدند حضرت يوسف پادشاه آن بود، از اين جهت آنها زندگى بسيار با شکوهى بهم زدند. و کمکم تعدادشان از هزار تجاوز کرده و قبائل متعددى را تشکيل دادند. اين قبيلهها سالهاى درازى را در امن و امان بسر بردند، تا آنکه زمان (فرعون) فرا رسيد و چون ميان او و قبيلههاى بنى اسرائيل دشمنى هائى از گذشته بود، آنها را ذليل کرده و به گفته قرآن (مردهايشان را کشته و زنانشان را به اسيرى برد). پيش از آنکه حضرت موسى(ع) به پيامبرى مبعوث گردد، بنى اسرائيل سختترين روزهاى خود را زير شکنجههاى طاقت فرسا و فشارهاى گوناگون فرعون بسر مى بردند. ولى چون موسى(ع) در حوالى سال١٢١٣ قبل از ميلاد مبعوث شد، روحهاى پژمرده آنها را جوان کرده و به جانهاى دربند شده آزادى بخشيد. اما اين پيامبر بزرگ، در برابر اين خدمات از آنها چه ديد و آنها چه پاداشى باو دادند؟ براى مثال يکى از آن پاداشهاى ننگين را تاريخ چنين مىنويسد: شبانگاه حضرت موسى(ع) باتفاق بنى اسرائيل، مصر را مخفيانه ترک گفتند و به رود نيل رسيدند، موسى(ع) با عصاى خود آبها را فرمان داد تا اينکه در ميان رود راهى نمايان شد. موسى(ع) امر کرد تا همگى آن راه را در پيش گرفته و از نيل عبور کنند ولى آنها يک صدا گفتند: ما از دوازده قبيله ايم و هر قبيلهاى عادات و رسوم خاص خود را دارد، بايداين راه به دوازده قسمت تقسيم شود يعنى براى هريک از قبائل يک راه و يک مسير خصوصى باشد، تا فرمانت را اجرا کنيم. موسى(ع) به دريا ندا داد: تا دوازده مسير باز کند و به فرمان خداوند چنين شد. ولى آنها يک قدم بجلو نرفتند و عذرشان اين بود: ولى باز هم برجاى خود ايستاده حرکت نکرده و فرياد زدند: خداوند امر کرد... زمين خشک شد ولى باز هم برجاى خود ايستادند و اين بار بى ادبى و وقاحت را به منتهى درجه رساندند و با يکديگر چنين گفتند: موسى(ع) با يک دنيا حيرت، در حاليکه لبخند تلخى بر لبانش نقش بسته بود پا به رود نهاده و پيشاپيش آنها به راه افتاد. اين نخستين تجربه و آزمايش تلخى بود که بنى اسرائيل به موسى(ع) نشان دادند. باز تاريخ مىنويسد: چون بنى اسرائيل، از رود نيل خارج شده و به صحراى سينا رسيدند، به موسى(ع) گفتند: ما را از آشيانه خود بيرون آورده و در صحرائى شن زار، سکونت دادى؟ اين چه رفتارى است که با ما مى کنى؟ مگر ما سنگ هستيم، مگر ما احتياج به آب و غذا نداريم؟ خدا امر کرد تا از آسمان براى آنها طعام فرستاده و ابرى بر آنها سايه افکند و سنگى را امر فرمود تا به آنها آب دهد. زمانى به همين منوال گذشت تا آنکه روزى به موسى(ع) گفتند: ما طعامهاى آسمانى نمىخواهيم به خدايت بگو، همان پياز و عدس را براى ما بفرستد زيرا ما آنها را بهتر دوست مىداريم. موسى(ع) گفت: به نزديکترين قريه ها که رسيديد: آنچه مىخواهيد، خود بکاريد و خداوند ديگر براى شما طعامى نخواهد فرستاد. نافرمانى آنها آنقدر زياد شد، که خدا عذابى بر آنها نازل کرد و آن اين بود که مدت چهل سال در صحراها و بيابانها سرگردان بودند و آنها که با موسى(ع) از مصر بيرون آمدند، آرزوى شهر را بگور بردند و نوه ها و نوادههايشان با يوشع بن نون سال١۵۰۰ قبل از ميلاد وارد شهر کنعان شدند. نخستين دولت يهودى هنگامى تشکيل شد که (طالوت) يا (شأوول) در بين سالهاى ١۰٩۵ـ ١۰۵۵ قبل از ميلاد پادشاه گشت، و پايتخت را در سال١۴۴٩ قبل از ميلاد به يبوس (بيت المقدس) تغيير داد. سليمان فرزند داود، که پس از پدرش به مقام پادشاهى و نبوت رسيد، از بزرگترين پادشاهان آنها شناخته شد، در زمان او همه از آرامش و سعادت برخوردار بودند، مىگويند که بناى هيکل سليمان را او ساخت و مدت هفت سال مهندسين مصر، الجزيره و فينيقيا در آن ساختمان کار مىکردند. پس از مرگ سليمان (بين سال٩٣٢ قبل از ميلاد) دولت آنها به دو قسمت تقسيم شد، يکى در شمال که پايتختش سامره (نابلس) بود و ديگرى در جنوب که پايتختش اورشليم (بيت المقدّس) بوده است. اين دو دولت مدت٢۰۰ سال باهم جنگيدند تا آنکه (سرجون) امپراطور آشوريها ٧٢٢ (قبل از ميلاد) بر آنها پيروز گشت و فرمان داد تا همه يهوديان را از آن منطقه خارج سازند. پس از آنکه نينوى بدست کلدانيها سقوط کرد (۶١۴ قبل از ميلاد) يهوديان براى بهم زدن ميان آنها و مصريها که بر کنعان حکومت داشتند سخت مشغول فعاليّت شدند، در اثر آن جنگ دامنهدارى ميان آنها واقع شد بالاخره (نبوخذ نصر) پادشاه بابل در سال (۵۶٢ قبل از ميلاد) پيروز شد و براى انتقام از يهوديان اورشليم را خراب کرد و هيکلها را نابود نمود و همه را دست بسته به بابل حرکت داد (۵٨۶ قبل از ميلاد). مدت زيادى را در اسيرى گذراندند، تا آنکه (کورش) پادشاه ايران، آنها را که به (اُسراى بابل) مشهور بودند، نجات داده و دوباره هيکل را بنا کرد (۵١۶ قبل از ميلاد). در ايّام (هيلين) يهوديان مورد حمله هاى بسيارى قرار گرفتند و آخرين آنها وقتى بود که رهبر معروف رومانى (قيطس) اورشليم را خراب کرده، هرچه يهودى بود اسير کرد و به (رم) فرستاد، اين حادثه در سال٧۰ ميلادى واقع شد. در سال١٢۵م (ادريانوس) امپراطور رومانى بر آنها حمله کرد اورشليم را خراب نمود و تعداد پانصد هزار يهودى را کشته و پنجاه هزار نفر از آنها را اسير کرد. در عهد (تراجان ـ ١۰۶م) تعداد زيادى از يهود مخفيانه وارد اورشليم شده و بناى خرابکارى را گذاردند و چون (ادريانوس) پادشاه روم شد. (١١٧ ـ ١٣٨م) اورشليم را به تصرف در آورد و انجام دادن مراسم مذهبى را بر يهود آزاد کرد. يهوديان به رهبرى بارکوخيا (١٣۵م) شورش کردند، ولى پيروز نشدند، در اين واقعه بيش از ۵٨۰ هزار يهودى بقتل رسيد و آنها که جان سالم بدر بردند، شهر را ترک کرده ادريانوس مجددا اورشليم را خراب کرده و به جاى آن شهر (ايليا) بنا کرد. پس از اين تاريخ، يهوديان خرابکارىهاى زيادى کردند و بدنبال آن چندين بار قتل عام شدند که خود مسبب همه آنها بودند. 26 / 7 / 1390برچسب:, :: 1:36 :: نويسنده : סאגדה
جمعبندی 25 / 7 / 1390برچسب:, :: 1:23 :: نويسنده : סאגדה
گروه شیطانپرستان 24 / 7 / 1390برچسب:, :: 1:21 :: نويسنده : סאגדה
اشاره: 23 / 7 / 1390برچسب:صنعت سینما, :: 9:34 :: نويسنده : סאגדה
گفتار دوم: سينماي امريكا و لابي يهود 22 / 7 / 1390برچسب:صنعت سینما, :: 4:28 :: نويسنده : סאגדה
گفتار نخست: رسانه سينما به مثابه ابزاري مؤثر 21 / 7 / 1390برچسب:صنعت سینما, :: 6:10 :: نويسنده : סאגדה
يكي از ابزارها در مقوله عمليات رواني، رسانههاي ديداري ـ شنيداري است كه براي تأثيرگذاري بر ادراك مخاطب از آن استفاده فراوان ميشود. در اين زمينه، نوشتار حاضر ميكوشد فيلمهاي تأثيرگذار رواني ـ اجتماعي توليد شده در سينماي امريكا را كه به ذهنيتپردازي ويژه در بينندگان بر اساس اهداف از پيش تعيين شده رژيم صهيونيستي ميپردازد، مورد بررسي قرار دهد. 20 / 7 / 1390برچسب:, :: 23:9 :: نويسنده : סאגדה
حضرت ابراهیم(ع) پس از رها ساختن پسر ارشد خود اسماعیل(ع) به همراه مادرش هاجر در منطقۀ بیابانیِ حجاز(به امر خداوند)، از همسر اول خود(ساره) صاحب پسری به نام اسحاق شد.حضرت اسحاق(ع) نیز صاحب فرزندی به نام یعقوب شد. حضرت یعقوب(ع) از دو همسر خویش دوازده فرزند داشت؛ ده فرزند یعقوب(ع) از همسر اول وی بودند، و حضرت یوسف(ع)و برادرش بنیامین نیز از همسر دوم وی بودند. فرزندان یعقوب(ع) اسباط دوازده گانۀ بنی اسرائیل را تشکیل دادند.بنا بر باور کاهنان یهود، نبوّت به دودمان اسرائیل(یعقوب علیه السلام)اختصاص داشته و می بایست به ایشان نیز خاتمه می یافت. تا پیش از ظهور حضرت خاتم الانبیاء(ص) تمامی پیامبرانی که برانگیخته شدند از میان بنی اسرائیل بودند. تورات تصریح می نمود که «مُود مُود» که خاتم پیامبران است از نسل اسماعیل(ع) خواهد بود اما کاهنان یهود این بخش از تورات را نیز تحریف نمودند و بدین ترتیب اخلاف ایشان در انتظار ظهور رسول خاتم(ص)از میان بنی اسحاق بودند، نه بنی اسماعیل. حتی بنا بر اخبار تورات مبنی بر ظهور پیامبر خاتم(ص) در منطقۀ حجاز، قبایلی از یهود به این منطقه مهاجرت کرده بودند تا افتخار ظهور آن حضرت را در میان خاندان خود داشته باشند. پس از اثبات حقانیت رسالت حضرت محمد(ص) بر بزرگان یهود و از دست دادن عنوان پرافتخارِ خاتمیت که ضربۀ سختی بر ایشان بود، آنان کمر به نابودی اسلام بستند. آنان همچنین روح الامین(جبرئیل علیه السلام) را متهم کردند که وحی را به جای بنی اسحاق بر بنی اسماعیل فرود آورده است و گفتند: خانَ الامین،خانَ الامین(یعنی امین وحی خیانت کرد!). در انجیل برنابا نیز به اعتراض شدید کاهنان یهود به حضرت مسیح(ع) به سبب بیان خبر ظهور رسول خاتم(ص) در دودمان اسماعیل(ع) اشاره شده است. سران یهود در آغاز استقرار رسول خدا(ص) در شهر مدینه با آن حضرت معاهده ای تنظیم نمودند مبنی بر این که آنها بر ضد مسلمانان توطئه نکنند و در عوض مسلمانان نیز آنان را به حال خود بگذارند، اما سران یهود پس از مدتی، به مکه سفر کردند و با سران قریش پیمان دوستی بسته و ایشان را برای حمله به مسلمین تشویق کردند. زد و بند با منافقین مدینه، جاسوسی برای مشرکین قریش، و همچنین توطئۀ قتل پیامبر(ص) از دیگر فعالیتهای ایشان بود. پس هنگامی که توطئه های ایشان از حد گذشت فرمان تبعید و قلع و قمع ایشان صادر گشت. دشمني سران يهود با پيامبر(ص) از هنگام کودکی آن حضرت آشكار بود و آنان در پي فرصتي بودند كه به وي آسيب برسانند. اين مسأله عبدالمطلب را نيز نگران كرده بود؛ به گونهاي كه در سراسر مكه معروف بود كه عبدالمطلب و عموهاي اين کودک به شدت از او در برابر خطر يهود محافظت ميكنند. بُحَيرای راهب نيز پس از آن كه پیامبر(ص) را ديد و با وی سخن گفت و مهر نبوت را بر کتف وی مشاهده کرد به ابوطالب توصيه كرد: محمد را از چشم يهود پنهان سازيد زيرا اگر آنان بفهمند او را ميكشند. *یکی از ترفندهای خطرناک و مؤثر یهودیان برای نومید کردن مسلمانان از اسلام این بود که به ظاهر ایمان می آوردند و در مسجد حضور یافته و با مسلمانان نماز می خواندند. مسلمانان نیز از این امر بسیار خوشحال می شدند. اما این نومسلمانان پس از چند روز به دین سابق خویش باز می گشتند و چون از ایشان دربارۀ این ارتداد سؤال می شد، پاسخ می دادند: به دین شما در آمدیم و سپس بر ما ثابت شد که دین خودمان حق است! قرآن در آیۀ هفتاد و دوم سورۀ آل عمران به این توطئۀ یهود اشاره می فرماید: «طایفه ای از اهل کتاب گفتند: در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان نازل شده است ایمان بیاورید و در پایان روز انکارش کنید تا مگر از اعتقاد خویش بازگردند». پس برای خنثی سازی این ترفند یهود، حکم مصادرۀ اموال و اعدام برای مرتد صادر شد. از آن روی که حقانیت دین تامّه و کاملۀ الهی برای عقلهای سلیم که به دور از احساسات و تعصّب دربارۀ ادیان اندکی مطالعه نمایند ثابت است، بازگشت از اسلام پس از پذیرش آن منطقی نیست و در مقولۀ توطئه برای تخریب دین الهی می گنجد.ناگفته نماند که گروهی از یهودیان مخلصانه به اسلام گرویدند و برای پیامبر اسلام(ص) جانفشانی کردند که از آن میان می توان به مخیریق، دانشمند ثروتمند یهود اشاره کرد که در روز اُحُد شمشیر خود را برداشت و به خویشان خود وصیت کرد: اگر امروز کشته شدم، دارایی من در اختیار محمد(ص) است. پس جهاد کرد تا به شهادت رسید 19 / 7 / 1390برچسب:, :: 23:56 :: نويسنده : סאגדה
یکی از کارهای یهودیان افراطی و متعصب، مکتب سازی و فرقه سازی بوده است
تا از این راه بتوانند مانعی در برابر ادیان الهی، به ویژه دین مقدس اسلام ایجاد کنند.
بدون شک دست یهودیان در پیدایش فرقه های انحرافی که در دو قرن اخیر ساخته شده اند،
از قبیل بهایی گری، قادیانی گری و نظایر اینها در کار بوده است.
اینکه «حیفا» در قلب اسرائیل، شهر مذهبی بهائیان قرار داده شده و نقشه غصبی اسرائیل،
روی دیوار «خظیرة القدس» بهائیان آمریکا کشیده شده و
افراد شناخته شده ای از یهود، به ظاهر تغییر مذهب داده،
به آیین ساختگی بهائیت درآمده اند،این نظریه را تأیید می کند.
مکتب های فلسفی، حقوقی، اجتماعی و اقتصادی منحرف کننده ای که بشر را هر روز،
به نحوی از توجه به مکتب های الهی دور کردهو به ماده پرستیو زیر پا نهادن
ارزش های اخلاقی و انسانی وا می دارند نیز به دست یهودیان ساخته شده و می شود.
18 / 7 / 1390برچسب:, :: 22:11 :: نويسنده : סאגדה
قرآن به وضوح می فرماید و تاريخ شهادت ميدهد که قوم بني اسرائيل لجاجت عجيبي در گرايش به کفر داشتند . حضرت موسي (ع) از ميان مصريان رفت ، سخنان او ثبت گرديد و تعاليمش در ميان يهوديان وجود داشت . اما قوم يهود تا ديدن روي آرامش فاصله بسيار داشت . بعد از حضرت موسي (ع) پيامبري به نام يهو شوعا به هدايت بني اسرائيل پرداخت ؛ يهوديان به کنعان مهاجرت نمودند و 1300 سال در آنجا سکني گزيدند . در طول اين مدت همواره قوم يهود در بردگي و حسرت روزهاي داوود و سليمان به سر مي بردند . تا اينکه پيامبري ظهور مي کند به نام اشاعيا که بشارت منجي را ميدهد . مسيح متولد مي شود اما يهوديان آنچه را که ميبينند با آنچه را که انتظارش را مي کشيدند تفاوت بسيار داشت . تصويري که آنان از منجي داشتند تصوير موسي بود با ريش بلند ، درشت اندام ، کسي که از صورتش رنگ جواني و پهلواني ميباريد . اعجاز موسي رنگ قدرت داشت . عصا در اسطوره ها رمز قدرت پادشاهان است و اژدها . اما در مقابل عيسي زيباروي ، مهربان و احساساتي که کلام زيبا و احساسي او در کالبد خشک و بي روح منتظران موعود رسوخ نکرد . يهوديان مومن عيسي را پذيرفتند اما اکثريت يهوديان خواستار اقدامي براي رسيدن به ارض موعود بودند به همين جهت يهوديان صهيون راه طغيان را در پيش گرفتند و به دنبال ارض موعود رفتند ، عيسي به صليب کشيده شد حواريون او کشته و تبعيد شدند تا اينکه در قرون بعد دوران رشد و گسترش کليسا فرارسيد . دوران جاهليت غرب و کليسا مقارن بود با پيروزيهاي جنگهاي صليبي در قرون وسطي . دوره اي که کليساي روم از کليساي اوليه دين عيسي (ع) دور ماند . تفتيش عقايد ، مبارزه با فساد و فحشاء در ميان روحانيون اين اعتقاد که کليسا در همه امور حق دخالت دارد ، اعتراف ، ظلم کليسا در گرفتن ماليات از مردم و مخالفت با قدرت الهي پاپ باعث گرديد که دربار انگليس و کليسا دچار اختلاف گردند . در اين ميان کشيشي به نام مارتين لوتر که دربار انگليس نيزاز او حمايت ميکرد شروع به اعتراض نمود. ادبياتي که لوتر پياده نمود بيشتر گرايش به ادبيات توراتي داشت . اين اختلاط و امتزاج ادبيات يهود و مسيحيت موجبات بازگشت مسيحيان به تورات را فراهم آورد . آخرت گرايي کاتوليک جاي خود را به بهشت دنياي پروتستان داد. پروتستان با چند مفهوم در هم تنيده شد که مهمترين آن برتري قوم يهود و بازگشت قوم يهود به سرزمين موعود بود . با اين اوصاف ميتوان گفت که پروتستان بيشتر مکتبي يهودي بوده تا مسيحي به نحوي که خود لوتر اعلام کرده بود که اگر کليساي کاتوليک شرم دارد مرا مسيحي بخواند پس مرا يک يهودي بداند. آنچه را که امروز ما از آن به عنوان پروتستانتيزم ياد ميکنيم مسيحيت صهيونيسم است که باهدايت ماسونهاي يهودي درکشورهاي پروتستان نظير آمريکا ، کانادا ، استراليا و انگليس در جهت پيشبرد اهداف رژيم اشغالگر قدس رو به گسترش است . تا اين قسمت اشاره اي بود گذرا به جريان فرقه سازي يهود درمسيحيت که اکنون به بيان تکرار آن در مواجهه با دين مبين اسلام ميپردازيم . قريب 160 سال پيش زماني که استعمار انگليس براي تاراج اموال و منبع کشور ايران با سد روحانيت شيعه مواجه ميشود دست به دامن جواني مي شود به نام سيد علي محمد شيرلزي که بعدها به جهت ادعاي بابيت به باب مشهور ميگردد . باب در جواني به عبادت و رياضت بسيار مشهور بود . مدتي را به تحصيل علوم ديني ميپردازد ، درس را رها نموده و جهت تجارت راهي بوشهر ميشود . در آنجا بود که با شبکه اي از تجار ثروتمند يهود از خاندان ساسون و وابسته به امپراطوري بريتانيا آشنا ميشود .در 24 سالگي ادعاي بابيت و مهدويت ميکند ؛ نزديکان او اين امر را ناشي از هواي گرم جنوب ميدانند به همين جهت اورا به کربلا مي فرستند در کربلا پاي درس و بحث سيد کاظم رشتي رئيس فرقه شيخيه حضور پيداميکند . در بازگشت به شيراز دستگير ميشود به تهران فرستاده و سپس به دستور محمد شاه قاجار در زندان قلعه چهريق ماکو زنداني ميشود . بر اثر شورش پيوان وي به دستور وزير با کفايت ايران امير کبير در ميدان عمومي تبريز به دار مجازات آويخته ميشود بعد از او ميرزا حسينعلي نوري معروف به بهاءالله جانشين استاد ميگردد ، او نيز به شهر عکا در فلسطين اشغالي تبعيد ميگردد در آنجا بود که مورد توجه صهيونيستهاي يهودي قرار ميگيرد پس از او پسرش عبدالبها جانشين پدر ميگردد و به جهت خوش رقصي براي دولت انگليس لقب( سر ) دريافت ميکند . خواهر زاده او شوقي افندي زمام امور بهائيان را در دست گرفته و به پاس خدمات شايسته او به نظام صهيونيسم بين الملل و خيانت ننگينش به اسلام ، معبد بيت العدل براي عبادت بهائيان دنيا در شهر ساحلي حيفا در فلسطين اشغالي توسط يهوديان بنا ميگردد . از آنجا که شوقي نشاني از مردي نداشت شوراي 9 نفره بيت العدل با حمايت مستقيم رژيم اشغالگر قدس به اداره بيت العدل ميپردازند . از جمله اهداف اين فرقه ضاله گسترش نفوذ اين فرقه در ممالک اسلامي و تعليم افرادي جهت ايجاد فتنه آشوب و اغتشاش در ممالک اسلامي مي باشد . همچنين جذب مردم و دعوت به آيين مخوف بهائيت از جمله اقداماتي است که توسط اربابان بهائيان به آنها ديکته ميگردد .فرقه بهائيت به عنوان يک گروهک تروريست فرهنگي در جهان اسلام به ترويج عريان نگاري و آزادي جنسي ميپردازد ، روز کشف حجاب رضاخاني به عنوان روز ملي جوانان بهايي ، مقدس و گرامي است . در اعتقادات و تعاليم بهائيت دست پروردگار براي ايالات متحده آمريکا سرنوشتي روحاني مقرر نموده که آينده محتوم بشريت بدست دولتمردان آمريکا رقم خواهد خورد . بهائيان به شيوه هاي مختلف به جاسوسي در دستگاههاي دولتي کشور و به ترويج خرافات ديني مي پردازند .اوج فعاليت آنها پس از انتخابات دهم رياست جمهوري بوده که عمده ترين شعار آنها ترويج اصول و عقايد مخالف با نظام جمهوري اسلامي ايران مي باشد . حال پرسش اينست : چرا يهود هزينه هاي هنگفتي را که صرف فرقه سازي و ايجاد اختلاف و فتنه در ميان مذاهب دنيا مينمايد در راه جذب و افزايش شمار يهوديان بکار نميگيرد ؟ ماهيت نژادپرستانه و تعصب کور قوميت گرايي يهوديان مانع فعاليتهاي تبليغي و ترويج مذهب توسط اين قوم ميشود لذا از آنجايي که هدف آنها ايجاد تفرقه و آشوب در اديان و جوامع و ايجاد اختلاف بخصوص در ميان ملل مسلمان است اقدام به فرقه سازي و تدوين الهيات نوظهور منطبق با اصول و تعاليم خانقاه يهود مي نمايند طی سالهای اخیر شاهد فعالیت یک شبکه مدعی معنویت و عرفان در کشور هستیم که از آن با عنوان«اکنکار» یاد میشود. اکنکار یکی از فرقههای انحرافی است که بهواسطه حمایتهای آشکار و پنهان کشورهای غربی بویژه آمریکا، یکی از ابزارهای جنگ نرم علیه کشور ما و سایر کشورهای مسلمان به شمار میآید برای تحلیل زوایای گوناگون فعالیتهای این شبه آئین به صورت پرسش و پاسخ مورد بررسی قرار گرفت خاستگاه اصلی اکنکارکجاست؟ شما سال تأسیس اکنکار را سال 1965 عنوان کردید، پس چرا پالتوئیچل- بنیانگذار شبه آئین اکنکار- سابقه اِک را 3 هزار سال قبل از میلاد مسیح عنوان کرده است؟! ادعای پال توئیچل کاملاً نادرست است، زیرا هم خود کلمه اکنکار توسط پال توئیچل ابداع شده است و هم خود این شبه آئین ساخته و پرداخته اوست. به واقع محتوای این شبکه (که بنده شبه آئین را برای آن مناسبتر میدانم) تقریباً معجونی از آموزههای تمام ادیان و عرفانهای موجود است، به نحوی که در آموزههای اکنکار، آموزهها و قوانین عرفانها و ادیان مختلفی همچون هندوئیسم و لامائیسم وادیانی مانند اسلام و مسیحیت و حتی کابالا (عرفان انحرافی یهودیت) به وضوح دیده میشود. اکنکار معجونی از اندیشههای تمام فرقهها و ادیان است. در مورد علل بنیانگذاری آن از سوی پال توئیچل به این شیوه که سعی کرده محتوای آن معجونی از آموزههای همه ادیان و عرفانها باشد، میتوان گفت که پال توئیچل دو سال پیش از ابداع اکنکار، مطالعات زیادی انجام داد. او سفرهای بسیاری به نقاط مختلف دنیا به ویژه هند داشته است. توئیچل در هند بود که این معجون را ابداع کرد. آیا میتوان گفت که آموزههای اکنکار بیشتر شباهت به هندوئیسم دارد؟ خیر، بنده در تحقیقاتی که انجام دادهام توانستهام به نوعی اثبات کنم که اکنکار شباهت بسیاری با لامائیسم دارد. در حقیقت میتوان گفت که اکنکار فرزند لامائیسم است. آیا شما درمورد فعالیتهای آنها و میزان این فعالیتها درجامعه ایران تحقیقاتی داشته اید؟ کمی از چگونگی فعالیت اکیستها(پیروان شبکه اکنکار) در ایران برای ما بگویید. در این مورد باید ابتدا به این موضوع اشاره کرد که اکنکار در جامعه ایران در حد و اندازههای یک دین مطرح شده و هوادارانش سعی کردهاند و کماکان سعی میکنند آن را در حد یک دین نشان دهند. اکیستها در بحث خداشناسی مانند دیگر ادیان بحثهای گستردهای دارند با عنوان خداوند دوازده گانه که به«سوگماد» ختم میشود. آنها حتی خدای دیگر ادیان را نقد میکنند. حاصل تحقیقاتی که انجام دادهام این است: با توجه اینکه آنها همیشه براین موضوع تأکید دارند که در هر جایی از دنیا نمایندهای دارند، آیا نماینده آنها درایران مشخص است؟ درحال حاضر نماینده آنها مشخص نیست، اما درابتدا که تازه وارد ایران شده بودند درسایتهای آنها شخصی با نام دکتر ناصری به عنوان نماینده اکنکار مطرح بود که در شمال شرق کشور فعالیت داشت. طبق اطلاعات به دست آمده درحال حاضر این شخص متواری است. پس از متواری شدن دکتر ناصری، به دلیل اینکه شبه آئین و انحرافی بودن اکنکار آشکار شد، فعالیتهای آنان به صورت پنهان و مخفی ادامه پیدا کرد. در یک مقطع دیگر، از شخصی به نام«جهانگیر-الف» به عنوان نماینده اکیستها نام برده میشد. البته استفاده از نام جهانگیر به عنوان نام مستعار برای این شخص، دلایل خاص خود را داشت، چرا که به نوعی این اسم برگرفته از نمادهای اکنکار بود. اگر به نمادهای آنها نگاه کنیم، شکل یک عقاب را میبینیم که یکی از نمادهای مهم اکنکار است. طبق اعتقادات اکیست ها، این عقاب بر فراز کره زمین درحال پرواز است و روزی فراخواهد رسید که«سوگماد» (آخرین خدای اکیستها) جهان را فرا خواهد گرفت و به همین دلیل این فرد ایرانی از نام مستعار جهانگیر برای خود استفاده کرد. البته پس از مدتی اکیستها نماینده بودن جهانگیر را نپذیرفتند و همین باعث اختلاف بین آنها شد. با توجه به تمام این مسائل، آخرین اخباری که از وضعیت فعالیتهای آنها درایران دارید از چه چیز حکایت دارد و در حال حاضر، میزان فعالیتهای آنها چقدر است؟ براساس آخرین اخباری که از طرق منابع مختلف از جمله سایت اصلی اکیستها به دست آوردهایم، فعالیتهای آنها کاملاً پنهانی است. حتی درملاقاتهایی که به تازگی با آنها داشتهام، معلوم شده که درحال حاضر در نامگذاری و معرفی خود از معادل فارسی واژه اکنکار بهره میگیرند و دیگر مانند گذشته از اکی و اکیست استفاده نمیکنند. آنها برای اکنکار، معادل فارسی«اهل حق» را انتخاب کرده و خود را اهل حق معرفی میکنند، اما هنگامی که با آنها وارد گفتوگو میشویم و درباره عقاید آنها کنکاش میکنیم، متوجه میشویم که اینها همان اکنکاریها هستند که تغییر نام دادهاند. آیا با اعضای این گروه، مبلغان و سرشاخههای اصلی آنها درایران برخورد قانونی شده است؟ خیر، با توجه به اطلاعاتی که تاکنون به دست آوردهام برخورد خاصی با آنها صورت نگرفته است. تنها برخوردی که با آنان شده، محدود به جلوگیری از چاپ و انتشار کتابهای آنها و فیلتر شدن سایت هایشان بوده است. اکنکار بیشتر به دنبال جذب کدام یک از اقشار جامعه است، چرا؟ نمی توان قشر خاصی را بیان کرد، چرا که هدف اصلی آنها گسترش اکنکار است. بر اساس مطالعات میدانی موجود، تمام اقشار جامعه وگروهها و سنین مورد هدف اکنکار است. یکی از شگردهای شبکههای عرفانی نوظهور و کاذب، استفاده از پارهای جذابیتهای ظاهری، معنایی و گفتمانی است. اکنکار برای جذب افراد از چه جذابیتهایی بهرهگیری میکند؟ به طور کلی اکنکار برای گسترش، نفوذ و به تعبیری«یارگیری» در قسمتهای مختلف دنیا از برخی شگردها و شیوههای ثابت استفاده میکند. یکی از این راهها استفاده از کلمات جدید برای آموزههای خود است که این موضوع جذابیت خاصی برای افراد به ویژه قشر جوان دارد، به عنوان مثال، به جای واژه خدا از سوگماد استفاده میکند یا به جای شیطان از واژه«کلمیرانجان» بهره میبرد. گاهی اوقات که سعی میکنند از واژههای دیگر مکاتب استفاده کنند بازهم تغییراتی در آن انجام میدهند. به عنوان مثال از واژه«ذکر» الگوبرداری کردهاند و با یک تغییر جزئی در آن، از واژه«ذیکار» استفاده میکنند. یکی از واژههای مهم دیگر اکنکار«هیو» است که می توان گفت مهمترین ذکر اکنکار است. این ذکر از«هو» گرفته شده است. این مثالها به عینه نشان میدهد که در این کار(یعنی اختلافسازی واژهها و تغییرات در آنها)توانایی بسیاری دارند. دومین ترفند آنها استفاده از خرافههای مورد استقبال و جذاب است، به عنوان مثال یکی از این خرافات، بحث تناسخ است که متأسفانه این موضوع در صدا وسیما هم به نوعی در برنامهها نشان داده میشود. بحثهای دیگری مانند انسانهای فضایی هم که برای همه جذاب است در کتابهای داستان اکنکار به چشم میخورد. نمادهای خیر و شر هم به عنوان ابزاری برای جذب افراد از سوی اکیستها مورد استفاده قرار میگیرد. بحث یارگیری به قدری برای آنها مهم و حیاتی است که برای تحقق این امر، از راههای مختلفی استفاده میکنند. دراین بین یکی از راههایی که برآن تأکید دارند احترام گذاشتن به عقاید دیگر مکاتب و مقدسات آنهاست.اکیستها علاوه بر اینکه میخواهند افکار عمومی را با این حربه به سمت خود جلب کنند، نمیخواهند در تعارض با گروههای دیگر قرار گیرند، زیرا دراین صورت موجودیت آنها به خطر میافتد، بنابراین پیروان اکنکار سعی میکنند با سوء استفاده ابزاری از اسطوره ها، دانشمندان و شخصیتهای ادیان و ملل مختلف و قائل شدن احترام ظاهری به این بزرگان، توجه افراد را به سمت خود جلب کنند. یکی از ادعاهای بسیار گزاف وخیال انگیز اکیست ها، سفر روح و سفر به فضاست که هیچگاه نتوانستهاند آن را اثبات کنند. با توجه به حضور 25 میلیون جوان در جامعه ایران، شبکههای عرفان کاذب چه راهکارهایی برای جذب اقشار مختلف به خصوص جوانان اندیشیدهاند؟ برای توضیح این سؤال باید روششناسی آنها را مورد نظر قرار داد. این روششناسی برای جذب مخاطب در دو شاخه اصلی قابلدسته بندی است: اول، ایرانیزه کردن تئوری وآموزههای خود و دوم، اسلامیزه کردن اندیشههای اکنکار( مخلوط کردن اکنکار با اسلام که به التقاط منجر میشود). دربحث اسلامیزه کردن اکنکار، این گروه سعی میکنند بسیاری از آموزههای اسلامی و عرفانی را در گفتمان خود آورده و به نوعی از آن الگوبرداری کنند تا در جذب مخاطب مسلمان موفق شوند. در بحث ایرانیزه کردن آموزههای اکنکار نیز، آنها سعی میکنند از طریق انتخاب شخصیتهای مشهور ایرانی به عنوان ماهانتاهای خود، نظر دوستداران این شخصیتها را جلب کنند، به طوری که حافظ، فردوسی، مولانا و شمس تبریزی را جزئی از این گروه و از پیروان اکنکار معرفی میکنند. حتی آنها ادعا میکنند که کتاب مثنوی مولانا تنها کتاب جهان بینی اکنکار است. این کار شاید ترفندی از سوی آنان برای فاصله انداختن بین جوانان مؤمن واقعی با اندیشههای اسلامی و عرفانی شخصیت بزرگی مانند مولانا هم باشد! اکیستها از ایران زمین به عنوان یک اسطوره خیلی بزرگ، یاد و سعی میکنند با حمایت از این موضوعات، حس ایرانیت مخاطب خود را تحریک و او را به سمت خود جلب کنند. همچنین به دلیل اینکه در حال حاضر بحث آرامش بخشی و رسیدن به آرامش، بحث جذابی است از این رو اکنکار سعی کرده با مطرح کردن بحثهایی مانند«سفر روح» و راههای رسیدن به آرامش، به دنبال جذب مخاطب باشد. آنها به مخاطب خود القا میکنند که به آرامش رسیده است. تمام این موضوعات در جلسات، بحث ها، حلقهها و سایتهای آنها موجود است. به عنوان نمونه میتوانید درسایتهای آنها روشهای آرامشبخشی و سفر روح را مشاهده کنید که این دو از دیگر ابزارهای آنها برای جذب افکار است. با توجه به محدودیتهای جدید اکیستها در فضای بیرونی جامعه و فاش شدن ماهیت غیراسلامی و شبکهای آنها، قطعاً یکی از ابزارهایی که مورد استفاده قرار میدهند فضای مجازی و اینترنت است. درباره فعالیت اکیستها در فضای مجازی- قبل و بعد از لو رفتن فعالیت شان- بگویید. تا دو سال فضای بسیار خوبی برای تبلیغات درفضای مجازی داشتند به گونهای که با راهاندازی سایت و وبلاگ درهمه جا حرفهای خود را مطرح میکردند، اما درحال حاضر به دلیل تعارضاتشان با قشر متدین صاحبنظر به چالش کشیده شدهاند که این موضوع باعث تضعیف آنها شده است. علاوه بر این، آنها حتی با جمعهای دیگر هم اختلاف پیدا کردهاند. آخرین تاکتیک آنها این بود که سعی کردند در آموزههای کتاب مقدس خود تغییر ایجاد کنند؛ در کتاب آنها آمده است که شما برای دفاع از خودتان حق استفاده از دلیل را حتی برای اثبات خود ندارید، بگذارید که طرفین مقابل هر چه میخواهند بگویند! آن صحبتها ساخته ذهنی آنهاست و شما نیازی به راضی کردن منتقدان و اثبات خود ندارید. اما از آن سو در ایران به دلیل اینکه به چالش کشیده شدند تناقض افتادند و ناچار هستند با استفاده از استدلال و عقل آموزههای خود را به دیگران اثبات کنند و حتی برای حفظ موجودیت در جامعه ایران خود را هماهنگ با آموزههای اسلامی نشان دهند و طوری رفتار کنند که انگار از چارچوب اسلام خارج نشده اند! این حقیقت دارد که آنها«استاد» خود را خدا میدانند؟! بله، اکیستها به خدایی استاد قائل هستند. به طور کلی با توجه به اینکه اکنکار معجونی از ادیان و مکاتب است، سرشار از تناقض است و این تناقض بسیار شدید است به نوعی که آنها حتی مجبور شدهاند تناقض را به آسانی به رسمیت بشناشند و معتقد باشند که تناقض امری عادی است! و حتی مجبور شدهاند تناقض گویی را عاری از اشکال بدانند. در آرای آنها میبینیم که به خدایی پیامبر خود قائل هستند و«ماهانتا» را خدا میدانند به نحوی که به «ماهانتا خدایی» معروف هستند. دراین مورد باید بیان کرد که پال توئیچل(بنیانگذار اکنکار) در سفرهایش به این موضوع اشاره میکند که او، خود خدا و سو گماد است و حتی در جایی میگوید که ای انسان تو خود خدا هستی! تمام این موارد نشان دهنده تناقض عمیق در باورهای اکنکار است.از سوی دیگر، آنها شخصی که قصد خروج از فرقه داشته باشدشدیداً تهدیدهای مادی و معنوی میکنند. این در حالی است که آنها در ظاهر شعار میدهند که افراد در ترک آن آزادی عمل دارند، اما درجایی دیگر به افراد میگویند که شما حق ندارید آن را ترک کنید و اگر خارج شوید از رحمت سوگماد خارج شدهاید و بلاها و مشکلات بسیاری برای شما به وجود خواهد آمد. آیا اکیستها در بحث منجی گرایی هم از ادیان دیگر کپیبرداری کردهاند؟ بله، دراین بحث هم آنها از دیگر ادیان الگوبرداری کردهاند و مانند دیگر گروهها به بحث منجیگرایی پرداخته اند؛ کارهایی مانند اینکه آرزو میکنند که هارولد کلمپ را به عنوان رهبر خود ملاقات کنند. حتی به این موضوع اشاره دارند که اگر شما در خواب یک رنگ آبی را دیدید استاد بیرون(کلمپ) را ملاقات کردهاید و آن نشانی از استاد است. همچنین بحث دیگری دراین باب دارند با عنوان«استاد درون» و در این باب معتقد هستند که فرد اگر درهر موقعیتی اسم ماهانتا یا اساتید قبلی را زمزمه کند او به کمکش خواهد آمد. همچنین شخصیت دیگری که آنها بسیار سعی کردهاند او را مانند منجی نشان دهند شخصیتی است به نام«روادار سارد» که به قول خودشان«لاما» و هنوز زنده است و برای او عمری حدود 400 سال درنظر گرفتهاند و معتقدند او درحال حاضر زنده و درهمه جا حاضر است و به شما کمک خواهد کرد! دیدگاه اکیستها درباره روابط جنسی چیست؟ دراین مورد آنها نفسانیات پنجگانهای دارند که یکی از اینها کاماست که همان شهوت است که آنها آن را منفی دانسته و تحریم میکنند، اما از سوی دیگر برای جلب بیشتر افراد سعی میکنند که با افکار انحرافی در تعارض قرار نگیرند! به عنوان مثال اگر بخواهند با همجنس بازی مخالفت کنند عضویت همجنس بازها را در اکنکار از دست میدهند. برای همین با همه آنها با مسامحه برخورد میکنند و این مسامحه باعث میشود که دچار مشکل شوند. در حالی که براساس اسلام، مسلمانان باید افکار انحرافی و گروههای بیاخلاق را دفع و افکار درست را جذب کنند، یعنی جاذبه و دافعه داشته باشند. مهمترین دلایل و مدارکی که نشان میدهد این فرقه انحرافی است، چیست؟ در ابتدا به نظر میرسد که برای شناخت بهتر این شبه آئینها نیاز به بازتعریفی بومی از واژهها داریم که این خود میتواند در امر تشخیص دین و شبه آئین و فرقه و جنبش دینی مؤثر باشد. برای اثبات انحراف آنها لازم است ما در ابتدا اثبات کنیم که نظام فکری آنها از اسلام و خداشناسی اسلامی خارج است. کافی است که به عنوان مثال نگاهی به سیستم خداشناسی آنها داشته باشیم؛ آنها به خداوندگان دوازدهگانه معتقد هستند که بالاترین و قدرتمندترین آنها سوگماد است و در این باب به خدایان ادیان دیگری مانند اسلام «کلمیرانجان» یا همان شیطان میگویند! همچنین در بحث نبوت هم آنها از اصول اسلام خارج شده اند؛ به عنوان مثال در بحث نبوت قائل به ماهانتایی هستند که به او وحی نمیشود و شخص پیامبر آنها بر اساس تجربیات شخصی به این مقام رسیده است، نه چیز دیگر! به علاوه، مطرح شدن بحث تناسخ از سوی آنها هم نشان دهنده بعضی انحرافات از اسلام است، چرا که اسلام به بحثهایی مانند تناسخ معتقد نیست و آن را یک انحراف عقیدتی میداند. آیا گروه یا کشورهای خاصی از آن حمایت میکنند؟ برای پاسخ به این سؤال باید به این موضوع اشاره داشت که شهید آوینی براساس مطالعات خود به این موضوع اشاره داشته که اکنکار پیام آور سازمان جاسوسی امریکا و اسرائیل است. به واقع هم همینطور است یعنی اگر کمی به زندگی و سرگذشت پال توئیچل نگاهی بیندازیم میبینیم که او یک نظامی است و این موضوع حتی در مورد رهبر فعلی آنها هارولد کلمپ هم صادق است و او هم یک نظامی است. شواهد دیگر هم نشان میدهد که در امریکا هیچ گونه برخوردی با اکنکارصورت نمیگیرد درحالی که با گروههایی مانند اوشو برخورد میشود. حتی خود پال توئیچل ادعا میکند که به سردمداران نظام امریکا مشاوره میدهد. همه این مسائل نشاندهنده نوعی هماهنگی وپشتیبانی است. به واقع از نگاهی دیگر تمام این جمعها تلاش دارند که به نوعی وحدت و تعصب دینی را در جامعه ایران از بین ببرند؛ چرا که همین تعصب دینی باعث اتحاد و یکپارچگی جامعه ایرانی است. مهمترین هدف آنها همین است. آنها برای این کار راههای مختلفی را هم امتحان کردهاند به عنوان مثال اباحه گرایی، شک گرایی، کثرت گرایی وخود محوری در همه آنها وجود دارد و همه این مسائل تنها برای از بین بردن وحدت جامعه دینی است. نتیجه فعالیت این گروهها مخلوط شدن حق و باطل با یکدیگر است که باعث میشود افراد نتوانند درست وغلط را از هم تشخیص دهند. شما بیان کردید که یکی از اهداف آنها سست کردن مؤلفههای دینی است آیا این موضوع تنها برای دین اسلام است؟ یکی از مسائل شک برانگیز این بوده که اکنکار در همه جا صحبت کردن در مورد تمام ادیان را با انتقاد همراه کرده در حالی که در مورد یهودیت استثنا قائل شده است. این تمایز شک برانگیز نشاندهنده نوعی پشتیبانی پنهانی است. با نگاهی به تاریخ پروتستانیسم میبینیم که غرب پس از این دوره که دوره تخریب دین مسیحیت بود سعی کرد پس از آن به دلیل نیاز جامعه به معنویت خلأ به وجود آمده را با این مکاتب انحرافی پر کند؛ به همین خاطر به سمت مکاتب ساخته ذهن خود رفتند و به همین دلیل هم هست که تعارضات و تناقضات بسیار را باعث انسجام میدانند چرا که درغیر این صورت نمیتوانستند این مکاتب انحرافی را به جای دین مسیحیت جایگزین کنند.
16 / 7 / 1390برچسب:شیطان پرستی, :: 9:55 :: نويسنده : סאגדה
3. شیوههای تبلیغ * اعمال و زمان شیطان پرستی : زمان شیطان پرستی در زمانهای بسیار قدیم و قرون اولیه آدمی در چندین زمان انجام میگرفت : اولین زمان هنگام کسوف و خسوف بود ؛ بر این تصور که شیطان و خدای تاریکی از انسانها عصبانی هستند و منتظر هدیه خود و اگر برای آنها قربانی انجام نمیگرفت خدای تاریکی و شیطان تمام انسانها را قتل عام میکردند لذا برای آرامش شیطان قربانی کردن انسان انجام میشد . این مراسم به خصوص در قبایل آمریکای جنوبی بسیار فراوان دیده شده است به گونه ای که اکتشافات به دست آمده وجود این قربانی کردنها را تصدیق میکند و اتاقهای مخصوص قربانی کردن نیز به شیوهای خاص بنا شده بود و تزئینات خاص خود را داشت . البته قربانی کردن انسان در زمانهای دیگر نیز انجام میشد که اکنون قربانی کردن انسان در دوره کنونی در یک شب کاملا تاریک انجام میشود .اعمال مراسم شیطان پرستی نیز بسیار زیاد است و به ذکر چند مورد بسنده می کنم.مهمترین اعمال آنها اعمالی است که همیشه انجام میدهند و در آن به انجام امور جنسی میپردازند و همچنین از شیطان برای پیشبرد اهداف حاضرین کمک میخواهند و اگر کسی مشکلی داشته باشد برای حل مشکل وی دعا می شود. مراسم بعدی ؛ مراسم عضویت یک عضو جدید به این هیئت و مجموعه است که این کار توسط کشیش کلیسای شیطان و یا همسر وی ( بستگی به مذکر یا مونث بودن عضو جدید دارد ) انجام میشود . * مراسم قربانی کردن : در شیطان پرستی جدید قربانی کردن مفهومی ندارد اما برای آنان که هنوز پیرو شیطان پرستی قدیمی و قرون وسطایی هستند این کار در شبی تاریک انجام میشود . قربانی توسط آب مقدس غسل داده میشود و بر روی محراب خوابانده میشود . البته اصولاً قربانیها قبل از انجام مراسم بیهوش میشوند . و در کاملترین مراسم قربانی کردن برای شیطان ؛ قربانی پس از کشته شدن و نوشیدن خون وی توسط آتش سوزانده میشود . در این مراسم خواندن اوراد مخصوصی به زبانی کاملا بی معنی و گاها عبری انجام میگیرد . مراسم معروف نماز سیاه یا نماز جماعت سیاه : شاید معروفترین مراسم آنان باشد . این مراسم در کلیسای شیطان پرستی انجام میشود و دقیقا همان مراسم عشای ربانی مسیحیت است با این تفاوت که تمام کارها برعکس انجام میشود و البته کارهایی نیز در آن مراسم انجام میگیرد که از ذکر آنها خودداری میکنم . مراسم پیوستن عضو جدید : در مراسم پیوستن عضو جدید به شیطان پرستان که البته همچنین عملی در جادوگری نیز وجود دارد بوسه مقدس است . این بوسه توسط همسر یا خود کشیش به بدن شخص عضو شونده زده میشود. 7) شیطانپرستی به مثابه یک تهدید در این بخش به دنبال آن هستیم تا به تبیین " تهدید " آمیز بودن فعالیت گروههای شیطانپرست در داخل کشور بپردازیم . 1. همکاریهای جاسوسی با توجه به اینکه در 4 کشور آنگلو ساکسون مکانهای مقدس شیطانپرستان با نام " کلیسای شیطان " واقع شده است و در همین کشورها نیز بنابر بر دلایل سیاسی از گروههای ناهنجار اجتماعی و سیاسی مهاجر و مسافر بهره برداری جاسوسی می شود لازم است که به صورت ویژه به همکاریهای جاسوسی عناصر مربوط اشاره داشت. 2. جرائم باندی در جهان کنونی جرایم در دو دستهبندی کلی یعنی جرایم فردی و غیرسازمانی و جرایم باندی یا سازماندهی شده ، ارزیابی و تحلیل میشوند . مصادیق جرایم باندی یا سازمانی بمبگذاری ، اقدام برای ترور ،قاچاق مواد مخدر علیالخصوص مواد مخدر شیمیایی ،راهاندازی مراکز فساد و.. میباشد که طبق تحقیقات به عمل آمده شیطانپرستان با تمامی جرایم مذکور ارتباط داشته و عمدتا از طریق مشارکت در آنها بودجههایی را دریافت مینمایند . 3. روابط سازمانی روابط سازمانی در ادامه جرایم سازمانی و بلکه به عنوان عامل زیربنایی بر آن تعریف میشود . از سوی دیگر ایجاد برخی ناامنیهای عمومی و اجتماعی در اثر عنصر روابط سازمانی جهت مییابد . البته نگاهی جامعتر به سایر بخشهای مورد اشاره در پژوهش میتواند هرچه بیشتر گویای این مطلب باشد ، لکن تاکید بر این نکته ضروری است که اعضای این گروهها عمیقاً سازمانگرا و سازمانمحور میباشند. 4. ارتباط خارجی همانطور که در بند اول اشاره شد ، شیطانپرستان در 4 کشور آنگلو ساکسون ، یونان و رژیم صهیونیستی دارای تشکیلات سازمانی اماکن مقدس و ... میباشند که زمینهساز ارتباطات مختلف از مجراهای گوناگون را برای ایشان فراهم میآورد . حجم روابط به خودی خود می تواند منشا تهدیدات امنیتی متعددی برای کشورهای اسلامی بخصوص نظام اسلامی باشد . همچنین نباید از نظر دور داشت بقا و استمرار فعالیت اینگونه گروهها به لحاظ ماهیت و اهداف عمیقاً نیاز به روابط با خارج از کشور دارد . در این باره باید عنایت ویژهای نیز به ارتباط این افراد با خانوادههایشان در سایر کشورها علیالخصوص کشورهای آمریکایی و اروپایی داشت . 5. سرقت اغلب جوانان که به شیطانپرستان می پیوندند حتی چنانچه از خانواده های ثروتمند نیز باشند از اعضاء مطرود خانواده به حساب میآیند ، لذا حضور ایشان در جمع گروه اجتماعی میتواند زمینه جرایمی را همچون سرقت برای تامین منابع مالی فراهم آورد که این سرقتها در ابعاد مسلحانه طبیعتا تهدیدی برای امنیت اجتماعی به شمار میآیند . در این خصوص مجدداً تاکید میشود که هرگونه دامن زدن به فساد چون از باورهای شیطانگرایان میباشد . بدیهی است که بخشی از این مفاسد نیز در پوشش سرقتهای متعدد انجام میپذیرد ، باید در نظر داشت که سرقت نیز عاملی است برای نزدیکی به شیطان . 6. تجاوز جنسی در جمع شیطانپرستان اصولا تجاوز جنسی یک ارزش و شرط برای ورود و استمرار حضور در گروه به حساب میآید . این تجاوز که عمدتا با قتل ،تجاوز به همجنسان و کودکان نیز همراه است عنصر اصلی ایراد خسارت و انتقامگیری از فرد متجاوز جنسی است . تصور شیوع یافتن این ضد فرهنگ مخرب نیز میتواند مرزهای امنیت اخلاقی را در جامعه درنوردد . تجاوز جنسی از ضدارزشهای تبلیغی این دست گروههاست که دائماً با ساخت نماهنگ ، تنظیم آلبومهای موسیقی ، ترویج فکری و از طریق فیلمهای مبتذل دنبال میشود . در حقیقت شیطانگرایان مدعیاند " تجاوز " تنوع در کسب لذت جنسی است . 7. قتل قتل یک عمل شیطانی بزرگ به حساب آمده و شیطانپرستی که تعداد و کیفیت قتلهایش بیشتر باشد به درگاه شیطان نزدیکتر خواهد شد . ناگفته پیداست که این مولفه نیز تاثیرات سوء امنیتی را به همراه خواهد داشت . افزایش تعداد قتل در جوامع مختلف یکی از معیارهای بینالمللی و تعیینکننده درخصوص وضعیت امنیتی هر کشور به شمار میآید ، حال اگر این جرم کلان با یک اندیشه سازماندهی شده و تقدسزا همراه شود و حاشیههایی چون تجاوز جنسی را نیز با خود همراه سازد ، ناگفته پیداست که میتواند تاثیرات گستردهای را در خدشهدار نمودن مقوله مهم امنیت به همراه داشتهباشد . 8) وضعیت فعلی شیطانپرستی در ایران وضعیت فعلی این گروهها در ایران طی 5 بخش که در ادامه شرح آن میآید خلاصه میشود : 1. تحرک در اینترنت وبلاگنویسی ،گفتگو در محیط یاهو 360 درجه ، سایت کلوپ دات کام ، دریافت خبرنامهها و ... از جمله تحرکات اینترنتی شیطانپرستان ایرانی است که تاکنون نیز ادامه دارد (در آینده گزارش ویژه از تکتک حوزه های یاد شده ارائه خواهد شد.) 2. ترویج نمادها مغازهها و اصناف فروشنده زیورآلات نقرهای ، فروشگاههای پوشاک جوانان و بانوان علیالخصوص در شهر تهران وظیفه عمده ترویج شیطانپرستی در داخل کشور را بر عهده دارند . در برخی موارد حتی میتوان اظهار کرد که فروشندگان و مدیران حتی اطلاع اندکی از محتوای عمل خود ندارند . همچنین گفتنی است برخی از چهرههای مطرح موسیقی پاپ و متالیکا در تهران و شهرستانها به کرات و از طرق مختلف این نمادها را حمل و معرفی و به صورت مستقیم و غیرمستقیم به ترویج آنها میپردازند . سایتها و وبلاگهای فارسیزبان نیز نقش عمدهای را در گسترش و معرفی این نمادها ایفا میکنند . 3. ترویج متالیکا گروههای موسیقی متالیکا همچون گروه " رامان " و گروه (DSD) که توسط " بابک خواجهپور ، ژانو باغومیان ، لویک یومیان و کارن آراکلیان " اداره میشود به عنوان شاخصی از فعالیت رو به گسترش گروههای متالیکا قابل ذکر هستند. 4. پارتیهای شبانه پارتیهای شبانه " رپرها " ، جشنهای فارغالتحصیلی و مهمانیها خاص دوستانه همواره به عنوان کانون فعالیت شیطانپرستان قابل ذکر هستند . در این مراسم و هر بار گروهی از جوانان با انواع و اقسام مختلف با اندیشهها و ظواهر شیطانگرایی آشنا و یا جذب آنها میشوند. 5. همکاری با سلطنتطلبها اوایل سال گذشته میلادی خبری در وبلاگهای وابسته به شیطانپرستان ایران منتشر شد که " اهریمن " سر کرده ایشان پیوستن گروهش را به " انجمن پادشاهی ایران " اعلام میکرد. و شما حتما می دانید بودجه و امکانات مستقیم و غیر مستقیم تمام این ها از کجا تامین می شود؟ صهیونیست های مقیم آمریکا بودجه داخلی سازمان اطلاعات و وظایف ویژه (موساد) המוסד למודיעין ולתפקידים מיוחדים خاندان روچیلد و ..... 13 / 7 / 1390برچسب:, :: 12:30 :: نويسنده : סאגדה
درباره ارتباط میان شیطانپرستی و صهیونیسم میتوان به نمادها، آداب و مناسک مشترک شیطانپرستی با فراماسونری اشاره کرد. گذشته از اعتقادات، اعمال و سمبلها، شیطانپرستان، ظاهری متفاوت با دیگران دارند که می توان آنها را به راحتی از دیگر افراد جامعه، تشخیص داد به طور مثال مدل موهایشان عجیب و غریب است. اکثرا ابروهایشان را می تراشند یا به سمت بالا طراحی می کنند، رنگ آرایششان اغلب مشکی، بنفش و قرمز تند است، پوست بدنشان را با اشکالی مانند جمجمه، صورتکهای شیطانی و سمبلها خالکوبی میکنند، لباسهایشان از جنس جیر و چرم و اکثرا به رنگ مشکی و قرمز میباشد، چکمههای چرمی ساق بلند که اغلب با فلز تزئین شده است میپوشند. افراد وابسته به این فرقه مانند فراماسونها از برخی علائم و نمادهای رفتاری نیز برای ابراز همراهی با این فرقه استفاده میکنند. یکی از این علائم دست شیطان (یا کرنوتی در ایتالیایی) به معنی حکومت شیطان است. این علامت جهانی از سوی سیاستمداران، افراد مشهور و گروههای «هوی متال»، برای اظهار وفاداری به نیروهای شیطانی به کار میرود و علامت بصری به معنای «سلام شیطان» است. شیطان پرستی مدرن، فراماسونری و صهیونیسم بینالملل از طرفی صهیونیسم بینالملل با تکیه بر سرمایهداران بزرگ خود و با صرف مبالغ هنگفت، دست به ساخت این جریانها زده و همواره به طور عمدی تلاش میکند تا نمادها و مناسک موجود در آئین یهود را در این فرقهها تعمیم دهد تا علاوه بر در دست داشتن رشته کنترل آنها، همواره تصویر با هیبت و مخوفی را از خود در اذهان جهانی به جا گذارد. البته رفتارهای صهیونیستها که تبدیل به هستهای خاص و منسجم در دل جامعه یهودی شدهاند، همواره مورد تایید کلیت یهودیان نبوده است و ریشه در محافل ثروت و قدرت جهانی دارد. به عنوان نمونه یکی از جریاناتی که توسط یهودیان در قالبی سیاسی بازتولید شده جریان فراماسونری است. هر چند شکل نخستین فرماسونری یک تشکل مخفی صنفی و فنی در دایره معماران بود اما بعدها مورد بهرهبرداری سرمایهداران و قدرتهای پنهان وابسته به محافل صهیونیستی قرار گرفت و تبدیل به جریانی سیاسی و فرهنگی گردید و بر اساس منافع محافل زرسالار و زورمدار حامی خود، در اقصی نقاط جهان گسترش یافت. از آنجا که در نسبت میان صهیونیسم و فراماسونری شکی نیست، درباره ارتباط میان شیطانپرستی و صهیونیسم میتوان به نمادها، آداب و مناسک مشترک شیطانپرستی با فراماسونری اشاره کرد به عنوان نمونه فصل مشترک مهم و اصلی این جریانها الحاد و مبارزه با دینداری است. از دیگر نقاط مشترک میتوان به فعالیت پنهانی و شبکهای، سانترالیزم شدید در دو تشکل، برخورد قاطع و حذف فیزیکی افراد خارج شده از تشکیلات، مناسک جنسی و انجام رفتارهای نابهنجار و غیر متعارف از سوی افراد در برنامههای گروهی اشاره کرد. مشترکات شیطانیسم و یهودیت ۴- وجود کلمات عبری در انجیل شیطانی در کنار کلمات انگلیسی و یونانی. 12 / 7 / 1390برچسب:, :: 1:19 :: نويسنده : סאגדה
مناسک جنسی در فرقه کابالا مسئله دیگری که در فرقه کابالا حائز اهمیت است مناسک جنسی این فرقه است که از نیمه سده هجدهم و براساس آموزههای فری به نام یعقوب بن یهودا لیب ، که با نام یاکوب فرانک (1791 ـ 1726) شهرت دارد ، ظهور کرد . یاکوب فرانک شاخه " فرانکسیت " فرقه کابالا را بر بنیاد میراث شاخههای متعلق به " شابتای زوی " و " ناتان غزهای " بنا نهاد . وی که به یک خانواده بنا نهاد . وی که به یک خانواده ثروتمند تاجر و پیمانکار یهودی ساکن اوکراین تعلق داشت و همسرش نیز از یک خانواده ثروتمند تاجر بود ، در جوانب به طریقت کابالا جذب شد ، کتاب " ظُهَر " (Zohare) (کتابی که موسیبن شم تاولئونی در سالهای 1280 ـ 1286 میلادی نوشت و با تدوین این کتاب ، تصوف رازامیز کابالا به صورت یک نظام فکری و عملی سازمانسافته و منسجم درآمد و شکل نهایی یافت) را خواند و به عضویت شاخه شابتایزوی درآمد . در دسامبر 1755 فرانک از سوی سران فرقه دونمه برای تصدی ریاست این فرقه در لهستان به همراه دو خاخام راهی زادگاه خود شد . فرانک در راس فرقه شابتای در پودولیا قرار گرفت ولی کمی بعد ، در ژانویه 1756 کارش به رسوایی کشید . زمانی که فرانک و پیروانش در یک خانه در بسته مشغول اجرای مناسک جنسی مرسوم در فرقه شابتای بودند ، به علت باز شدن تصادفی پنجرهها ، مردم مطلع شدند و ... . یکی از مواردی که توانسته از کابالا به شیطانپرستی راه یابد نماد " پنتاگرام " یا ستاره پنج پر است که در بخش بعدی اشاره بدان خواهد شد . این نماد به مثابه ابزاری برای جادوگران کابالیست مورد استفاده قرار میگرفته . همچنین شنیدنی است که بخش عمدهای از بازیگران و خوانندگان فحشا محور جهان همچون " مدونا " کابالیست میباشند . " مدونا " سال 2005 رسما عضویتش را در گروه های کابالا اعلام کرد و نام یهودی " استر " را بر خود نهاد. نقطه دیگر اشتراک کابالا با شیطانپرستی دیدگاه جنسی این دوست که در هر دو نحله فاسد لذت جنسی در اولویت قرار دارد . بنیانگذاران کابالا همان افرادی هستند که سپس نهضتی !!! را با عنوان " پرستش زنان " تشکیل دادند که میتوان به صراحت آن را یک جریان شهوتمحور خطاب کرد . این گروه جریانی را در ادامه بنا نهاد تا رابطه جنسی نه به مثابه یک عمل برای تداوم نسل بلکه در راستای هدف انسان در زندگی به آن نگاه شود . برخی از کارشناسان بر این باورند که کابالیستها ذائقه جنسی مردان و زنان را در سراسر عالم مورد دستخوش تغییر و تحول به سمت توحش قرار دادهاند ، مانند تغییر جنسیت " مایکل جکسون " و ... . اگرچه ذکر سایر توضیحات مناسب این نوشتار ارزیابی نمی شود لکن یادآوری این نکته ضروری است که یهودیان و صهیونیستها به شدت از سخن راندن در باب کابالا پرهیز دارند و امروز تنها یک کتاب فارسی در این خصوص قابل دسترسی بوده و در صفحات مقالات اینترنتی نیز تا دو سال قبل به جز " کابالا شدن مدونا " خبری در دسترس عموم قرار نداشت . 3. نمادها در بررسی نمادهای متعلق به شیطانپرستی خط بسیار روشنی از ارتباط صهیونیسم و شیطانیسم به وضوح قابل مشاهده است . در ذیل برخی از نمادها که به عنوان نگین انگشتر ، گردنبند ، تصاویر بر روی دستبندها ، پیراهن ، شلوار ، کفش ، ادکلن ، ساعت و ... درج شده و از جمله به ایران اسلامی نیز راه یافته است ، مورد بررسی و معرفی قرار میگیرد : اگر نوشته وسط نماد یعنی (Satanism) به معنای شیطانگرایی به همراه دایره حذف کنیم ، آن وقت یک ستاره پنجضلعی بر جای میماند که همان نشانه ستاره صبح یا پنتاگرام (pentagram) باقی میماند . اگر خوانندگان محترم با یاد داشته باشند این همان ابزاری است که در نجوم کابالایی مورد استفاده قرار می گرفت و انواع آن در علائم شیطانپرستی دیده میشود . این سمبل نیز همان پنتاگرام است ، با فرق اینکه انواع آن گاه پنجضلعی وارونه (inverted pentagram ) یا دیو (Baphomet ) و به شکل در میان نمادهای شیطانپرستان به چشم میخورد . لازم به یادآوری است که برخی از شیطانگرایان محدوده جغرافیایی " تحت سلطه " این نماد و در واقع منطقه نفوذ شیطانگرایی را در نقشه ذیل توصیف مینمایند . (محدوده در ایسلند و اروپا) درمیان پنتاگراهای قبلی تصویر سر یک بز تعبیه شده است که اقدامی ضد مسیحی ، به این معناست که مسیحیان معتقدند که مسیح همچون یک بره برای نجات ایشان قربانی شده است و با توجه به اینکه ایشان بز را نماد شیطان و در برابر بره میدانند این آرم را انتخاب کردهاند . 10 / 7 / 1390برچسب:دسته بندی فرق, :: 9:35 :: نويسنده : סאגדה
سلام برای بررسی فرق ساخته شده توسط یهود به نظرم اومد بهتر باشه فرق ساختگی رو دسته بندی کنیم اول فرق درونی یهودیان (که تعداد آنها نسبت به بقیه کمتر است) دوم فرق ساختگی درون ادیان آسمانی دیگر (تعداد آنها زیاد است و البته از تمام آنها اطلاع نداریم!) سوم فرق غیرعادی شامل فرق مختلف شیطان پرستی و فرق ساختگی غیر اللهی ترتیب بررسی به شکل بالا نخواهد بود و مباحث پراکنده مطرح خواهد شد ولی دسته بندی مطالب مشکل پشت سر هم نبودن را حل می کند
متون دینی یهود و عمدهترین عامل ایجاد این نحله فاسد فلسفی و فرهنگی (بخوانید ضدفرهنگی) بوده است . 1. متون از منظر یهودی و نقش آنها در شکلگیری شیطانپرستی چند نکته ذیل قابل توجه است . 1ـ1 براساس آموزههای یهودی و عبرانی شیطان نه یک موجود بد ، بلکه یک فرشته خادم برای آزمایش انسانها است . 2ـ1 در مکاشفات نیز به عدد 666 عدد مقدس شیطانپرستان اشاراتی شده و آن عدد وحش توصیف شده است که باید شمرده شود . 3ـ1 خواهناخواه متون یهودی منبع برداشت برای مسیحیان نیز قلمداد میشوند و نگاه خاصی یهودیت به شیطان تاثیرات فراوانی را بر مسیحیت داشته است .
2. تصوف یهودی (کابالا) کابالا یا قبالا یا همان تصوف یهودی آئینی است که به نوع خاصی از ریاضت های شیطانی یهودیت دلالت دارد . برابر نظریات کارشناسان ملل و نحل این فرقه تحت تاثیر عرفان و تصوف اسلامی در اثر همنشینی مسلمانان آندلس با برخی از یهودیان تشکیل شده است . کابالا بخش رمزآلود و بسیار سری دین یهودی طی 500 سال اخیر محسوب شده و عمده تحولات جهان توسط کابالیستها دنبال میشود . کریستف کلمب و همکارانش همگی کابالیست بودند و از فنون جادوگری کابلایی و منجمان آن در راه پیدا کردن قاره آمریکا بهرهبرداری نمودند . کابالا عمیقا بر برخی باورهای خرافی همچون جادوگری استوار است و رسماً برای آن تقدس قائل است و این عمدهترین نقطه اشتراک شیطانپرستی در گذشته و حال با شیطانپرستی است . هماکنون اصطلاح کابالا وصفکننده تمرین آئین و دانش محرمانه یهود است . مهمترین منابع و کتب کابالیستی که به عنوان ستون فقرات و پایه اصلی آئین کابالا درآمدند ، شامل مجموعه کتب عبری " بهیر " (به معنای کتاب روشنایی) و " هیچالوت " (به معنای کاخها) میشوند که به قرن اول میلادی بازمیگردند . نهایتاً در قرن سیزدهم میلادی کتاب " زوهار " نوشت شد که تفکر و شکل کنونی " آئین کابالا " را تشکیل داد . دکتر " عبدا... شهبازی " نویسنده مجموعه کتابهای زرسالاران یهودی و پارسی و متخصص تاریخ ، در پایگاه خود درباره فرقه کابالا مقاله جامعی دارد و دیدگاههای وی با آنچه در دانشنامه ویکی پدیا آمدهاست ، متفاوت است . شهبازی در قسمت نخست مقاله خود درباره تعریف کابالا مینویسد : " کابالا نامی است که بر تصوف یهودی اطلاق میشود و تلفظ اروپایی " کباله " عبری است به معنی " قدیمی " و " کهن " . " این واژه به شکل " قباله " برای ما آشناست . پیروان آئین کابالا یا کابالیستها این مکتب را " دانش سری و پنهان " خاخامهای یهودی میخوانند و برای آن پیشینهای کهن قائلاند . برای نمونه ، مادام بلاواتسکی رهبر فرقه تئوسوفی ، مدعی است که کابالا (قباله) در اصل کتابی است رمزگونه که از سوی خداوند به پیامبران ، آدم و نوح و ابراهیم و موسی نازل شد و حاوی دانش پنهان قوم بنیاسرائیل بود . به ادعای بلاواتسکی ، نه تنها پیامبران بلکه تمامی شخصیتهای مهم فرهنگی و سیاسی و حتی نظامی تاریخ چون افلاطون و ارسطو و اسکندر و غیره ، دانش خود را از این کتاب گرفتهاند . مادام بلاواتسکی برخی از متفکرین غربی ، چون اسپینوزا و بیکن و نیوتون را از پیروان آئین کابالا میداند . شهبازی در رد این ادعا میگوید : " این ادعا نه تنها پذیرفتنی نیست بلکه برای تصوف یهودی ، به عنوان " یک مکتب مستقل فکری " پیشینه جدی نمیتواند یافت . " شهبازی دیرینه مکتب کابالا را به اوایل سده سیزدهم میلادی محدود کرده و ماقبل آن را گرتهبرداری یهودیان از مکتب فیلو اسکندرانی در فرهنگ هلنی و فلسفه یونانی و کپیبرداری از آموزههای عرفانی مکتب اسلام میداند . وی در قسمت دوم مقاله خود مینویسد : " سرآغاز طریقت کابالا به اوایل سده سیزدهم میلادی و به اسحاق کور (1160 ـ 1235 م) میرسد . او در بندر ناربون (جنوب فرانسه) میزیست و برخی نظرات عرفانی بیان میداشت . " وی در جایی از قسمت اول مقاله خود درباره گذشته تصوف یهود ، پیش از ظهور کابالا ، مینویسد : " مشارکت یهودیان در نحلههای فکری رازآمیز و عرفانی به فیلواسکندرانی در اوایل سده اول میلادی میرسد . " سپس میافزاید : " در دوران اسلامی نیز چنین است . نحلههای فکری گسترده عرفانی رازآمیز که در فضای فرهنگ اسلامی پدید شد بر یهودیان نیز تاثیر گذارد و برخی متفکرین یهودی آشنا با مباحث عرفانی پدید شدند که مهمترین آنان ابویوسف یعقوب اسحاق القرقسانی (سده چهارم هجری / دهم میلادی) است . " شهبازی درباره نمونه تاثیرات فرهنگ اسلامی بر تصوف یهود مینویسد : " بسیاری از مفاهیم آن [کابالا] شکل عبری مفاهیم رایج رد فلسفه و عرفان اسلامی است . در واقع اندیشهپردازان مکتب کابالا ، به دلیل زندگی در فضای فرهنگ اسلامی و آشنایی با زبان عربی ، به اقتباس از متون مفصل عرفان اسلامی دست زدند و با تاویلهای خود به آن روح و صبغه یهودی دادند . این کاری است که یهودیان در شاخههای متنوع علوم و دانش انجام دادند . برای نمونه باید به مفاهیم " هوخمه " (حکمت) ، " کدش " (قدس) ، " نفش " (نفس) ، " نفش مدبرت " (نفس مدبره) ، " نفش سیخلت " (نفس عاقله) ، " نفش حی " (نفس حیاتبخش) ، " روح " و ... در کابالا اشاره کرد . مکتب کابالا نیز به دو بخش " حکمت نظری " و " حکمت علمی " تقسیم میشود . در تصوف کابالا بحثهای مفصلی درباره خداوند و خلقت وجود دارد که مشابه عرفان اسلامی است به ویژه در تاریک فراوان آن بر مفهوم " نور " و مراحل تجلی آن . " این استاد تاریخ در انتهای بحث خود میافزاید : " آنچه از زاویه تحلیل سیاسی حائزاهمیت است ، " شیطانشناسی " و " پیام مسیحایی " این مکتب است و دقیقاً این مفاهیم است که کابالا را به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی معنادار میکند . " 14 / 7 / 1390برچسب:, :: 23:57 :: نويسنده : סאגדה
1. دروزیها
دروزیها اقوام مهاجری هستند که از مناطق غربی کشور طی فاصله زمانی حداقل 10 قرن پیش به دلیل آزارهای حکومت وقت بر علیه شیعیان فراری شده و در مناطق از فلسطین اشغالی ، سوریه ، لبنان و ... سکنی گزیده اند و البته تحت تفکر یهود به شیطان پزستی گرویدند چرا که دیدگاه اولیه آنها گونه ای از تقدیس به دلیل ترس از ورود شیطان به زندگی روزمره شان بود. برخی از مورخان و کارشناسان ادیان بر این باورند که دروزهای " درونگرا " نوعی از شیطانپرستی را اختیار کردهاند و ریشههایی از ایشان نیز در عراق و ایران (مناطق غرب کشور ایران) مستقر هستند و دارای معبد مقدس میباشند .
9 / 7 / 1390برچسب:فرقه سازی یهود, :: 13:0 :: نويسنده : סאגדה
يهوديان از آنجا كه قصد نفوذ در جوامع را داشته و دارند ، فرقه سازي و بدعت گذاري در اديان آسماني را به عنوان راه كار هاي اساسي براي نيل به اهداف خود ، در پيش گرفته اند . در سراسر تاريخ ، شواهد بسياري وجود دارد كه يهوديان با پروراندن و حمايت فرقه هاي مذهبي ، در جوامع مختلف ، راه نفوذ خود را به داخل آنها گشوده و راه رسيدن به اهداف سياسي و اقتصادي خويش را هموار كرده اند. فراماسونري - يكي ديگر از فرزندان نامشروع صهيونيسم- به عنوان يك سازمان و تشكيلات منظم و پيچيده است كه به طور كامل در خدمت مقاصد و اهداف يهود و دقيقا هم سو و هم جهت با مطامع و اغراض صهيونيست ها حركت كرده و در تاسيس يا اداره سازمان ها و فرقه هاي بسياري دخيل بوده و هست . وجوه مشترك فرقه ها و سازمان ها با فراماسونري مؤيد اين مطالب است . بنابراین پیچیدگی پیکره ی مباحث مطروحه با موارد دیگر ممکن است شبهه ی جمع آوری صرف مطالب را ایجاد کند در صورتی که اختلاط چند مبحث با همدیگر به دلیل منشاء یکسان آنها در تشکیلات صهیونی است 8 / 7 / 1390برچسب:فرقه سازی یهود, :: 2:23 :: نويسنده : סאגדה
با نام خداوند یکتایی که دین نزد او فقط اسلام است . در این وبلاگ می توانید در حال حاضر جمع بندی مطالبی پیرامون فرقه سازی یهود را تا جایی از تاریخ که برای نگارنده قابل دسترس بوده است مشاهده فرمایید در صورتی که اطلاعات بیشتری در اختیار شماست مارا از دانستن آن محروم نفرمایید |
آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند در صورت لینک کردن من خودکار لینک میشین نويسندگان |
|||
|