آنتی صهیون אנטי ציון

جمع‌بندی
چنان که گذشت، در جهان غرب مخصوصاً بعد از دهه 1960، تعداد زیادی از گروه‌های مذهبی غیرمتداول خارج از چارچوب ادیان سنتی و قدیمی به وجود آمده است که هدف آن‌ها فقط دنیوی و سکولار نمودن دین است. این گروه‌ها با تضعیف ادیان سنتی در دیگر کشورها نفوذ می‌کنند. قدرت‌های سکولار در جهان غرب به نام رنسانس و تجدد با دین مبارزه نمودند و به همین منظور مکاتب «اومانیسم»، «لیبرالیسم»، «پلورالیسم» و «فردگرایی» را به وجود آوردند.
بعد از جنگ جهانی دوم ـ خصوصاً در ربع قرن گذشته ـ جنبشی در آمریکا و اروپا برای کسب تجارت روحانی و معرفت دینی به وجود آمده است و مسیحیت در مقابل یورش گرایش‌های دنیاگرایانه سکولار عقب نشینی کرده و حتی کلام مسیحیت که اساس اندیشه دینی آن را تشکیل می‌دهد، با اصلاحات و نوسازی به وجود آمده، به تدریج غیردینی شده است.
برای جلوگیری از گرایش مردم غرب به دین اسلام در ربع قرن گذشته نزدیک به 2500 گروه غیرمتداول به نام گروه‌های مذهبی در آمریکا و ارپا به وجود آمده است بیشتر این گروه‌ها به نام مصونیت و رستگاری، کارهای مبتذل وغیراخلاقی انجام می‌دهند که در حقیقت آن‌ها امتداد سکولاریسم و اباحی‌گری در جهان غرب می‌باشند و بیانگر ظهور ضد سنت و دین‌اند که دست در دست گرایش‌ها و مکاتب سکولار دارند.
این گروه‌ها که مراکز آن‌ها در ایالات متحده آمریکا و انگلستان می‌باشد در کشورهای مختلف جهان فعالیت‌های گسترده و مرموزی انجام می‌دهند و بهترین مثال آن، گروهی در کشورهای جمهوری خلق چین «فالون گونگ» است که فعالیت‌های مذهبی خود را مستقیماً با حمایت دولت ایالات متحده آمریکا انجام می‌دهد.
حزب جمهوری‌خواه آمریکا به رهبری جرج دبلیو‌بوش مجدداً در انتخابات سراسری ایالات متحده آمریکا پیروز شد و سیاست خارجی دولت آمریکا نیز بر «حمله پیشگیرانه» علیه کشورهایی که مخالف سیاست‌های آمریکا می‌باشند استوار است. رئیس جمهور آمریکا و اکثر دولتمردان این کشور از «ایوانجلیست‌های جنگ طلب»22 می‌باشند و با هدف عملی نمودن خواسته‌های دینی خود در آغاز هزاره سوم میلادی جنگ صلیبی اعلام نشده را علیه اسلام آغاز کرده و اعلام نموده‌‌اند که این جنگ تا سلطه مطلق بر جهان اسلام توفیق یابد. استعمار پیر و جوان دقیقاً تشخیص داده و تجربه کرده است فرهنگی که مردم مسلمان بر آن تکیه می‌کنند و ایدئولوژی که به آن می‌بالند فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی است. دشمنان اسلام در تهاجم گسترده فرهنگی علیه جهان اسلام علاوه بر استفاده از تمام امکانات مدرن و پیشرفته چند رسانه‌ای، از وجود این گروه‌های غیرمتداول مذهبی حمایت می‌کنند تا از این راه آن‌ها بتوانند به اهداف استعماری خود دست پیدا کنند.
دولتمردان آمریکایی قرن بیست و یک را «قرن آمریکا» قلمداد می‌کنند. در این رابطه «مرکز هسته مشاوران» در آمریکا مطالعات و پژوهش‌های گسترده‌ای را درباره سلطه کامل بر جهان اسلام انجام می‌دهند و شعار آن‌ها «از جمهوری تا امپرتوری» است23.
در وضعیت فعلی که دولت آمریکا و صهیونیسم بین‌الملل با تحمیل ارزش‌های ضد اسلامی بر مسلمانان جهان می‌خواهند بر جهان اسلام تسلط کامل پیدا کنند، وظیفة دانشمندان مسلمان است که با صراحت و شجاعت از اصول و مبانی و ارزش‌های اسلامی دفاع نموده، تحرکات دشمنان اسلام را در زمینه‌های فرهنگی، اعتقادی، سیاسی و اجتماعی برای جوانان مسلمان سراسر جهان افشا نمایند تا آن‌ها بتوانند با تهدیدهای فزاینده نظامی آمریکا در خاورمیانه و جهان اسلام مقابله نمایند.

پی‌نوشت‌ها:

1. Lodge, London, Corgi Michael Baigint Leigh, The Temple and the Books, pp. 18-87.
2. Global freemasonry, pp. 41-81.
3. Alternative Religions, p 61.
4. Ibid, pp 160-161.
5. Ibid, pp 161-361.
6. Ibid, pp 741-941.
7. UFO; Unitentified Flying Objects.
8. The Great White Brothrehood.
9. Alternative Religions, pp. 22-822.
10. Human Cloning.
11. Religious Movemets in the 12st Century, p 652.
12. New Millennialism, p. 693.
13. Encyclopedia of Millenialism, pp. 771-871, Apocalypse Oberved, pp 94-281.
14. Ibid, p 340.
15. Alternative Religions, p. 151.
16. The charge of satan.
17. Worlds Religions, p. 151.
18. The new Religous Movements in the 21st century, pp. 643-743.
19. Ibid, pp 85-90.
20. Ibid, p. 201.
21. Ibid, p. 153.
22. بنگرید به: «تبلیغات دینی و سیاسی ایوانجلیست‌های جنگ طلب در ایالات متحده آمریکا»، مشکوه، ش 79 تابستان 1382، ص 89-67.
23. رجوع کنید به مقاله «مطالعات اسلام در ایالات متحده آمریکا از جمهوری تا امپراتوری» مشکوه، ش 78، بهار 1382 ش. ص 77-58.



گروه شیطان‌پرستان
فراماسون‌ها احیا کننده جادوگری و شیطان پرستی در قاره اروپا در قرن شانزدهم میلادی می‌باشند. گسترش سریع جادوگری و شیطان پرستی در اروپا در آن دوران مخصوصاً در بین زنان سبب شد تا در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی در اروپا در جنبش پاک‌سازی جادوگری و شیطان‌پرستی، بیش از شصت هزار نفر از جادوگران که اکثر آن‌ها زن بودند، اعدام شوند14.
در اوایل قرن نوزدهم بعضی از اشراف انگلستان که عضو گروه فراماسونری به رهبری «سر فرانسیس داشو» بودند، گروه شیطان‌پرستان به نام «باشگاه آتش جهنم» را در شهر لندن تاسیس نمودند و از اوائل قرن نوزدهم شهر لندن مرکز شیطان‌پرستان در اروپا گردید. استفاده از مواد مخدر و انجام مراسم مبتذل جنسی، فعالیت اصلی این گروه‌های شیطان‌پرست را تشکیل می‌داد15.
در دهه 1960 شیطان پرستی توسط سرمایه‌داران یهود مورد حمایت قرار گرفت و چند گروه شیطان پرست در انگلستان و ایالات متحده آمریکا به وجود آمد که معروف‌ترین آن‌ها تشکیل «کلیسای شیطان»16 در شهر سان فرانسیسکو می‌باشد. یکی از ویژگی‌های این گروه اعضای جوان آن‌هاست که سن بیشتر آن‌ها کمتر از بیست سال می‌باشد و مراسم مبتذل جنسی، استفاده از مواد مخدر و موسیقی «هاوی متال» (Heavy Metal) از عمده فعالیت‌های آن‌ها می‌باشد. دراین گروه‌ها دختران جوان بیشترین نقش را ایفا می‌کنند. گروه‌های یاد شده علاوه بر فعالیت‌های خود در انلگستان و ایالت متحده آمریکا، در سال‌های اخیر با حمایت سرمایه‌داران در کشور ایتالیا نفوذ زیادی پیدا کرده‌اند. موارد زیادی از قتل، شکنجه، تجاوز به عنف و آزار کودکان از سوی اعضای این گروه‌ها گزارش شده است و فقط در یک مورد در سال 1983، 360 کودک مدرسه مالک مارتین واقع در مانهاتان بیچ، کالیفرنیا مورد آزار و شکنجه قرار گرفته بودند. یکی از مراسم شیطان پرستان که بین مرم ایالات متحده و انلگستان رایج شده است، مراسم «هالووین» می‌باشد. همه ساله در شب 31 اکتبر، کودکان و جوانان لباس‌های ترسناک شیاطین و جادوگران را به تن می‌کنندو در طول شب مردم را می‌ترسانند. هالیوود نیز یک سره «فیلم‌های ترسناک» را تولید می‌کند که هدف از آن‌ها جذب جوانان می‌باشد.

اقدامات کشورهای اروپایی علیه این گروه‌ها

بیشتر گروه‌های غیرمتداول مذهبی در دهه 1970 در ایالات متحده آمریکا و انگلستان ظهور و پیشرفت کرده و نزدیک به دویست گروه در ژاپن ظهور نموده، فعالیت می‌نمایند.17
مرکز تمامی این گروه‌ها در ایالات متحده آمریکا و انگلستان می‌باشد. اکثر کشورهای اروپایی مخصوصاً فرانسه، آلمان، روسیه و بلژیک این گروه‌ها را امتداد توسعه نفوذ فرهنگی آمریکا در این کشورها قلمداد می‌کنند و برای جلوگیری از نفوذ آن‌ها در کشورشان اقداماتی ویژه اعمال می‌کنند. دولت فرانسه در سال 1998 برای بررسی آثار مخرب گروه‌های غیرمتداول مذهبی که ریشه و مرکز آن‌ها در ایالت متحده آمریکا و انگلستان می‌باشد، کمیسیون تفحص تشکیل داد و پس از بررسی‌های گسترده کمیسیون مزبور، فعالیت‌های تبلیغاتی 173 گروه از این گروه‌ها را برخلاف مصالح ملی فرانسه تشخیص داد و تمامی فعالیت‌های آن‌ها را کاملاً تحت کنترل دولت درآورد. مطابق قانون مصوب پارلمان فرانسه این گروه‌ها حق ندارند در مدارس، بیمارستان‌ها و خانه‌های بزرگ‌سالان تبلیغات خود را انجام دهند. آن‌ها حتی اجازه ندارند در نزیک مراکز یاد شده دفاتر خود را دایر نمایند و نیروهای اطلاعاتی فرانسه فعالیت‌های این گروه‌ها را کاملاً تحت نظارت دارند و متخلفان از مقررات مورد پیگرد قانونی قرار می‌گیرند18.
پارلمان فرانسه در سال 1996، پارلمان بلژیک در سال 1997 و پارلمان آلمان در سال 1998 قوانینی برای جلوگیری و محدود نمودن فعالیت‌های این گروه‌ها تصویب کردند. در این لایحه‌ها آمده است که گروه‌های غیرمتداول مذهبی ظاهراً رنگ دینی دارند ولی در حقیقت دینی نمی‌باشند و نمی‌توانند حقوق پیروان ادیان سنتی را تأمین کنند، زیرا که این گروه‌ها با روش‌های شست و شوی مغزی و کنترل اعتقادات اعضای خود، آن‌ها را درگروه‌های خود حفظ می‌کند19.
در اروپای شرقی نیز فعالیت این گروه‌ها شدیداً تحت کنترل می‌باشد. بعد از فروپاشی نظام کمونیستی در شوروی سابق، کلیسای ارتدوکس که کلیسای رسمی مسیحیان در طول تاریخ در این مناطق بوده است، تا حدود زیادی در امور سیاسی و اجتماعی نفوذ یافته است و دولت فدراسیون روسیه نیز در سال 1997 قوانینی را در پارلمان تصویب نمود تا رسماً از فعالیت‌های این گروه‌ها جلوگیری نماید20. دولت فدراسیون روسیه این گروه‌های غیرمتداول مذهبی را عوامل دولت ایالات متحده آمریکا می‌داند که تمامیت و هویت فرهنگی و سیاسی این کشورها را تهدید می‌کند21.
 



اشاره:
جهان غرب از قرن 17میلادی و حتی پیش از آن، از دورة «رنسانس» به این سو، در جهت غیردینی کردن نگاه و نگرش مردم و سست کردن علایق دینی در زندگی روزمرة آنان تلاش کرده است. غرب در این دوران به نام «اومانیسم» و «فردگرایی» به طور کامل درصدد مخالفت با استیلای دین برآمد. پس از جنگ جهانی دوم و خصوصاً از دهة 1960 به این سو، گروه‌های مذهبی غیرمتداول بسیاری، خارج از چهارچوب ادیان رایج، در غرب، ایجاد شده است که هدف آن‌ها سکولاریزه کردن دین می‌باشد؛ هرچند پایه‌گذاران این جنبش‌ها خود را به عنوان معلمان روحانی و دینی معرفی کرده‌اند. طی مقالاتی که در چند شمارة گذشته تقدیم خوانندگان شد، نویسندة محترم به بررسی علل پیدایش، اعتقادات، و دیگر ویژگی‌های برجستة گروه‌های فوق پرداخت . در این مقاله، ارتباط این گروه‌ها با فراماسونری بررسی شده است، که آن را با هم می‌خوانیم.


یکی از ویژگی‌های گروه‌های مذهبی انحرافی در غرب، برقراری رابطه نزدیک با «فراماسون»ها می‌باشد. در دوران جنگ‌های صلیبی و بعد از فتح بیت المقدس، یک گروه مذهبی و نظامی برای حفاظت از زائران مسیحی به بیت المقدس در سال 1118 تشکیل گردید که به «نائت تیمپلر» (The Knighe Templar) شهرت یافت. این گروه در دوران جنگ‌های صلیبی ثروت زیادی به دست‌آورد و در دوران اقامت خود در بیت المقدس با گروه یهودی به نام «کابالا» ارتباط برقرار کرده. مردم مصر اعتقادات مذهبی دوران فرعونیان را جزء باورهای دینی خود قرار دادند. آن‌ها را می‌توان از بنیان‌گذاران نظام سرمایه‌داری در دوران قرون وسطی در اروپا نامید که نظام بانکداری جدید را که بر مبنای معاملات ربایی استوار است طراحی کردند.1
آن‌ها مراسمی را که با دین مسیحیت کاملاً بیگانه بود انجام می‌دادند ولی بعد از پایان جنگ‌های صلیبی، این گروه در کشورهای اروپا ـ مخصوصاً در فرانسه ـ با ثروت خود قدرت سیاسی را به دست آوردند. این گروه به دستور پاپ کلیمنت پنجم توسط امپراتور فرانسه در سال 1312م. سرکوب شدند. تعدادی از آن‌ها از فرانسه گریختند و در منطقه اسکاتلند بریتانیا پناهنده شدند. آن‌ها در اسکاتلند عقاید و مراسم دینی مصر باستان دوران فرعونیان را با عقاید مذهبی کاهنان جادوگر اقوام «سلتی» (celtec) ادغام نموده، به عنوان فراماسون‌ها ظاهر شدند.2
فراماسون‌ها خدا را به عنوان خالق کائنات انکار می‌کنند و اعتقاد دارند کائنات به خودی خود به وجود آمده‌آند. آن‌ها در اعتقادات خود ادعای «انسان مداری» و انسان محوری دارند. این گروه با تشکیلات مرموز خود تاکنون با خداپرستی مبارزه شدید نموده‌اند. از قرن هیجدهم میلادی آن‌ها حضور خود را از بریتانیا به ایالات متحده آمریکا گسترش دادند و فعلاً نیمی از مراکز آن‌ها در این کشور وجود دارد.3
فراماسون‌ها فقط به سرمایه‌داران و سیاستمداران برجسته حق عضویت در گروه خود را می‌دهند. در بریتانیا و ایالات متحده آمریکا توسط فراماسون‌ها گروه‌هایی با عقاید معروف به «بوسی کروسین» (Bosicrucian) وجود آمده است و فقط اعضای برجسته فراماسون‌ها حق عضویت در این گروه‌ها را دارند. این گروه‌ها ادعا می‌کنند که از بعد عرفانی موجود در تمامی ادیان پیروی می‌نمایند، ولی مراسم عبادی آن‌ها را جادوگری تشکیل می‌دهد4.
در قرن بیستم در انگلستان گروه‌های دیگری به نام «جامعه روشنایی درون» (The society of inner Light) به وجود آمدند که عرفان واقعی را حداکثر بهره‌‌مند شدن از لذات جنسی و مادی می‌دانستند و اعتقاد داشتند در بهره‌مندی از هر گونه لذت جنسی و مادی هیچ گونه ملامت روحی و ندامت نباید در شخص به وجود آید.5
در ایالات متحده آمریکا با حمایت فراماسون‌ها گروه‌های جدیدی با عنوان «مشرکان جدید» (Neo-Pagans) به وجود آمده است که اعتقادات و سنت‌های بومیان قاره آمریکا را با اعتقادات و مراسم عبادی کاهنان جادوگر اقوام سلتی تلفیق نموده‌اند. این گروه‌ها در یالات متحده آمریکا در سال 1991 «فدراسیون جهانی مشرکان» را به وجود آورده‌اند و مراسم عبادی آن‌ها شامل پرستش خدایان زن است که ابتذال جنسی را در پی دارد. 6

گروه‌های مذهبی و شیء پرواز کننده ناشناخته (یوفو)7

بعد از دهه 1950 با تألیف رمان و تولید فیلم درباره بشقاب پرنده‌های افسانه‌ای در ایالات متحده و انگلستان، چند گروه غیرمتداول مذهبی که این افسانه را به شکل مذهب ترویج می‌کردند، در این کشورها به وجود آمدند. اعضای این گروه‌ها را سفید پوستان تشکیل می‌دهند و خود را «اخوت بزرگ سفیدپوستان»8 می‌نامند. رهبران این گروه‌ها ادعا می‌کنند که با افراد ماورای زمین در ارتباط می‌باشند و اعتقاد دارند انسان‌های ماورای زمین از انسان موجود در زمین برتر می‌باشند و انسان روی زمین توسط نژاد برتر ماورای زمین به نام «الوهیم» (Elohim) خلق شده‌اند. این گروه‌ها این موضوع را ترویج می‌کنند که انسان به سبب کنار گذاشتن تمامی اعتقادات دینی و بهره‌وری از لذات جنسی می‌تواند به کمال برسد9. و از این رو آن‌ها به شدت طرفدار «شبیه‌سازی انسان»10 می‌باشند، موضوعی که توسط تمام ادیان و سازمان‌های بین‌المللی شدیداً محکوم شده است.
گفتنی است «الوهیم» یکی از نام‌های خداوند سامی در Real می‌باشد و مرکز فعال‌ترین گروه یوف معروف به رایل فلسطین اشغالی واقع شده است، این گروه معتقد است 144000 عضو تکامل یافته آن‌ها بر دنیا حکومت خواهند نمود11.
در سال 1994، 1995 و 1997 در کشورهای کانادا و سوئیس تعدادی از پیروان گروه «معبد خورشید» (Solar Temple) برای انتقال به سیاره خیالی خود دست به خودکشی دسته جمعی زدند. اعضای این گروه خود را «نائت تیمپلر» در عصر حاضر می‌دانند12. در روز 22 مارس 1997، 39 نفر از اعضای یکی دیگر از گروه‌های یوفو به نام «باب بهشت» در کالیفرنیا دست به خودکشی زدند تا به کمک بشقاب پرنده به جهان دیگر منتقل شوند13. در سال‌های اخیر نیز تولید کنندگان اصلی فیلم در هالیوود ـ که یهودی و طرفدار رژیم صهیونیستی هستند ـ چند فیلم و مجموعه تلویزیونی را درباره «جنگ دنیاها» و «جنگ ستارگان» تولید کردند که در آن‌ها علاوه بر ترویج اعتقادات افسانه‌ای یوفو، برتری سفید پوستان و قدرت نظامی ایالات متحده آمریکا را به نمایش گذاشتند



گفتار دوم: سينماي امريكا و لابي يهود
طي تاريخ پيدايش سينما، كه بيش از صد سال قدمت دارد، افزون بر هزار فيلم سينمايي صرفاً در مورد يهوديان، مسائل قومي، آرمانهاي ايدئولوژيكي و سياسي آنها در سينماي ايالات متحده، ساخته شده است. جالب آنكه حتي در نخستين فيلمهاي سينمايي، مانند رقص يهودي (1903) توماس اديسون، نمادي از مقوله قوميت يهودي و آرمانهاي آنان ديده مي‌شود، به ويژه طي سالهاي 1945-1991، تعداد فيلمهايي كه به طور مستقيم يا غيرمستقيم به موضوع كشتار يهوديان از سوي نازيها مي‌پردازد، در سينماي امريكا بسيار در خور توجه است، جانب‌داري ويژه سازندگان اين آثار از آرمانهاي مدنظر صهيونيستها و اصرار تأمل برانگيز آنها در راستاي ذهنيت‌سازي به نفع صهيونيسم و به زبان اعراب و مسلمانان كاملاً مشهود است. تأكيد بر شرايط بسيار سخت و غيرانساني يهوديان طي دوران اقامت در اروپا و خارج از سرزمين موعود (فلسطين اشغالي، به زعم مرام صهيونيستي) و شخصيتهاي اصولاً كليشه‌اي ترحم برانگيز يهودي از ويژگيهاي اساسي اين گونه فيلمها، به شمار مي‌آيد.
بيشتر فيلمهاي امريكايي ساخته شده در زمينه قوم يهود، با اطمينان از تلقي موافق تماشاگران و مخاطبان نسبت به باور و مرام صهيونيستي، لزوم نجات قوم يهود از خطر كشتار دسته جمعي و زندگي آنان در ارض موعود را مورد تأييد قرار مي‌دهند. خاطرات آن فرانك (1959)، كار جورج استيونس يكي از معروف‌ترين آثار سينمايي امريكايي مربوط به قتل عام يهوديان است. فيلم بر مبناي خاطرات دختر يهودي پانزده ساله‌اي به نام آن فرانك است كه پيش از كشته شدن به دست نيروهاي آلمان نازي در هلند، آخرين اميدها و واگويه‌هاي خود را به گونه‌اي كه مهر تأييدي بر مظلوميت قوم يهود طي تاريخ بشريت است، بيان مي‌كند. جالب آنكه به جز نقش آن فرانك در فيلم كه ميلي پركينز غيريهودي، ايفاگر آن است، ديگر نقشها به بازيگران يهودي سپرده شد. واكنشهاي عاطفي ويژه در ميان بينندگان امريكايي نسبت به يهوديان و لابي صهيونيستي، در سطح وسيعي پديدار شد و فيلم با پيامهاي ريز و درشت، تبليغاتي ـ رواني خود به مثابه يكي از ابزار مؤثر عمليات رواني صهيونيستي، كارايي خود را در گستره وسيعي بر جاي مي‌گذارد. بسياري از فيلمهاي ساخته شده در اين زمينه، بر اساس آثار رمان‌نويسان مطرحي، مانند ويليام گلدمن، فردريك فورسايت و آيرالوين، شكل گرفته‌اند كه از مقوله نسل‌كشي يهوديان به منزله يك رويداد عظيم در تعاملات بشري ياد كرده‌اند.
در سال 1960 و حدود دوازده سال پس از تشكيل دولت يهود، اتوپرمينگر فيلمساز امريكايي، فيلم اكسدوس را با سرمايه شركت فيلم‌سازي ام.جي.ام و آر.ك.او كه گرايش صهيونيستي داشتند، با هزينه دو ميليون دلار در 212 دقيقه و به شيوه سوپر‌‌پاناويژن 70 ميليمتري، توليد مي‌كند كه به توجيه توسعه‌طلبي و گرايشهاي نژادي صهيونيستها در اراضي اشغالي مي‌پردازد. داستان فيلم از قبرس (1947) به تروريستهاي ايرگون به منظور مبارزه عليه اعراب و انگليسيهاست. به واقع، اكسدوس نام كشتي‌اي است كه شيصد مسافر را به فلسطين منتقل مي‌كند. قهرمانان فيلم همگي پس از مدتي به عضويت گروه هاگانا در مي‌آيند كه خواهان استقلال و پيدايش يك دولت يهودي است و جالب آنكه همگي، افرادي آرمان‌جو و صلح‌طلب‌اند. در يكي از صحنه‌هاي فيلم، آري يكي از شخصيتهاي اصلي فيلم در سرزمين فلسطين، مي‌گويد: «من يك يهودي‌ام، اين سرزمين من است» و در صحنه‌هاي پاياني فيلم، كارن ديگر شخصيت اصلي فيلم به دست عربي ناشناس، به گونه‌اي مظلومانه، كشته مي‌شود. فيلم بازتابهاي گسترده‌اي را در ميان مخاطبان بر انگيخت، حتي بسياري از اسرائيلي‌هاي ميانه‌رو به علت آنكه فيلم تأكيد ويژه‌اي بر تروريستهاي ايرگون دارد، به سازندگان آن اعتراض كردند. راديو قاهره نيز فيلم اكسدوس را توطئه امپراليستي صهيونيستي ناميد.
واقعيت آن است كه پرمينگر به اهداف لابي صهيونيستي مشروعيت ويژه‌اي بخشيد و بر وجه تعرضي ايدئولوژي اسرائيليها به عنوان يك حق مشروع و طبيعي، تأكيدكرد. طي سالهاي دهه 70، نيز فيلمهاي تبليغي ـ رواني بسياري در راستاي منافع راهبردي رژيم صهيونيستي توليد شدند. فيلمهاي پرونده اورشليم (1972) ساخته جان فيلن، رزباد (1975) توليد اتوپرمينگر، مرد بعدي (1976) ساخت ريچارد سارافيان، يكشنبه سياه (1977) كار مناخيم گولان، از جمله فيلمهايي بودند كه به شدت ذهنيت مخاطبان را نسبت به مسئله دولت يهود و مناقشه فلسطينيها و رژيم صهيونيستي به منزله طولاني‌ترين درگيري در سده‌هاي اخير، تحت تأثير قرار دادند. فيلم پرونده اورشليم بيانگر گرايش نخبگان اجرايي ـ نظامي رژيم صهيونيستي به ثبات در فلسطين و يافتن راه‌حلهاي مسالمت‌جويانه با اعراب است.
فيلم رزباد به ربوده شدن پنج زن از سوي چريكهاي فلسطيني مي‌پردازد. در فيلم مرد بعدي، كه شون كانري در نقش خالد عبدل محسن، وزير امور خارجه عربستان سعودي، ظاهر مي‌شود، روند شكل‌گيري صلح از سوي اين فرد از طريق هم‌گرايي و همكاري امنيتي ـ راهبردي كشورهاي عضو اپك با رژيم صهيونيستي، به تصوير كشيده مي‌شود كه در پايان فيلم، خالد عبدل محسن به دليل تلاش فراوان براي حل و فصل مسالمت‌آميز اختلافات بين دولت يهود و اعراب به طرز فجيهي به قتل مي رسد و جالب آنكه پيش از كشته شدن، طي يك سخنراني آتشين براي مخاطبان، بر دوست داشتن رژيم صهيونيستي تأكيد ويژه‌اي مي‌كند كه شايد به گونه‌اي سخنراني به تصوير كشيده شده در فيلم مرد بعدي را تأييدي بر سخن معروف جان ساليمون دانست كه مي‌گفت: «همه ضد ساميها، يهودي نيستند».
فيلم عمليات رعد مناخيم گولان، ماجراي حمله كماندوهاي رژيم صهيونيستي به هواپيماربايان فلسطيني و رهايي 103 گروگان رژيم صهيونيستي از فرودگاه انتبه اوگانادا در سال 1976 را به تصوير مي‌كشد. آنچه در فيلم جلب نظر مي‌كند، آن است كه بازيگران آن به جز كلاوس كينسكي و معدودي ديگر كه نقش تروريست را ايفا مي‌كند، همگي اسرائيلي‌اند. نكته جالب ديگر آنكه، مناخيم گولان، به جاي آنكه بازيگراني را براي ايفاي نقش اسحاق رابين و ديگر مسئولان سياسي ـ امنيتي رژيم صهيونيستي به كار گيرد، از فيلمهاي مستند كه كنش دراماتيك داشتند، در ميان فيلم استفاده كرد و در فيلم، با به كارگيري صحنه‌هاي بيشتر از عمليات آزادسازي گروگانها و تأكيد بر جنبه‌هاي هيجاني و احساسي بر مقوله توان نظامي رژيم صهيونيستي، به گونه‌اي غيرمستقيم، تأكيد مي‌كند.
فيلم فهرست شيندلر اثر كارگردان بلند آوازه امريكايي استيون اسپيلبرگ به نجات جان يهوديان به وسيله شيندلر سرمايه‌دار هم‌دست نازيها اشاره مي‌كند و انتخاب يك نازي به منزله منجي يهوديان، همانند انتخاب يك عرب در فيلم مرد بعدي و قتل او به دليل علاقه به اسرائيليها، اتفاقي نيست، بلكه بر اساس يك محور رواني ـ تبليغي بر ذهن و محيط ادراكي ـ روان‌شناختي مخاطبان هدف، انجام مي‌پذيرد. فهرست شيندلر اسپيلبرگ، هفت جايزه اسكار، از جمله دو جايزه ويژه اسپيلبرگ، اسكار بهترين فيلم سال را دريافت كرد. آنچه به نظر مي‌رسد، آن است كه سينماي امريكا در دوران جنگ سرد (1945 ـ 1991) و سپس، در دوران فروپاشي شوروي سابق و دوره پسا جنگ سرد (تاكنون 1991)، همواره تحت تأثير لابي صهيونيستي و در تضاد با منافع راهبردي ـ امنيتي اعراب ارزيابي مي‌شود.

نتيجه‌گيري
به واقع، سينماي امريكا، سراسر متأثر از تلاش لابي صهيونيستي به منظور تغيير نگرش مخاطبان هدف و ذهنيت‌سازي آنان بر مبناي هنجارهاي معطوف به منافع راهبردي ـ امنيتي رژيم صهيونيستي است. اصولاً، در آثار سينمايي امريكا، شخصيتهاي داراي گرايش صهيونيستي، اشخاص منطقي و متمايل به حفظ صلح و ثبات بين‌المللي و طرفدار حل و فصل مسالمت‌آميز كشمكش ديرين با فلسطينيها، معرفي مي‌شوند كه قهرمانان مثبت فيلم نيز به شمار مي‌آيند. از سوي ديگر، اعراب به ويژه فلسطينيها، افرادي ناهنجار، متمايل به چالش‌آفريني و تروريسم به مخاطب امريكايي، معرفي مي‌گردند كه شخصيتهاي منفي فيلم، ارزيابي مي‌شوند.
آنچه مسلم است، سينماي امريكا به مثابه يك رسانه ديداري ـ شنيداري مؤثر در زمينه بازشناسي محيط ادراكي ـ روان‌شناختي مخاطبان و شيوه‌هاي تأثيرگذاري و نفوذ بر منظومه شناختي مخاطبان در آن بسيار قابل تأمل است.



گفتار نخست: رسانه سينما به مثابه ابزاري مؤثر
واژه رسانه، بار محتواي ويژه‌اي دارد. اصولاً، يك رسانه ابزار كارآيي براي برقراري ارتباطات است. رسانه‌ها، به يك تعبير، محصول فرهنگ صنعتي‌اند، هر چند در معناي عام آن از قدرت بيشتري نيز برخوردارند. رسانه‌هاي ديداري ـ شنيداري از جمله سينما به دلايل متعدد از مؤثرترين ابزارهاي جهت‌دهنده و ذهنيت‌بخش سياسي، راهبردي، به شمار مي‌آيند؛ اصولاً سينما بيان غيرطبيعي را آن گونه طبيعي مي‌سازد كه همچون خود طبيعت به نظر مي‌رسد. در فيلم، صحنه‌ها، چشم‌اندازها و رويدادها، آنچنان در ذهن بينندگان تأثير مي‌گذارند كه گويي همه آنها زندگي واقعي‌اند. فيلمها، دامنه گسترده‌اي از جلوه‌هاي سينمايي را بر اساس اهداف و نيات توليدكننده فيلم، به مخاطبان ارائه مي‌دهند. بسياري معتقدند ابزار رسانه‌اي سينما، به يك عبارت، مبناي خود‌شناسي مخاطبان را دگرگون مي‌كند، ذهن بيننده را به ابرفضاهاي پست مدرن مي‌كشاند و گاه با چاشني قرار دادن مقوله‌هاي ارزش ـ سياسي، در ذهنيت‌سازي و مديريت ادراك مخاطبان، تأثيرات شگرفي را بر جاي مي‌گذارد. رسانه سينما با همراه كردن گام به گام بيننده با خود، با بهره‌گيري از حالات همبستگي و تعامل ميان ذهني، انگاره‌ها يا مفاهيم كنترل كننده‌اي را به مخاطب ارائه مي‌كند كه شايد به تعبير فيلسوف فرانسوي، لويي آلتوسر، يك ساز و كار ايدئولوژيكي براي توجيه وضع موجود، تلقي شود.
ژوزف كلاپر معتقد است كه رسانه‌هايي مانند سينما سه نوع دگرگوني اساسي را در ذهنيت مخاطبان ايجاد مي‌كنند: تغيير عقيده، تغييرات جزئي و تقويت وضع موجود. بر اين اساس، سينما، يك رسانه كاراست. سينماگر مي‌كوشد تا در راستاي ذهنيت‌سازي مخاطب، با كوچك‌ترين واكنش مثبت او و در لحظه تعيين‌كننده و خطيري، ايستارهاي سياسي ـ راهبردي خود را بيان كند. سينما، رسانه‌اي ديداري ـ كلامي است كه بر مبناي ارزش‌گذاريهاي ويژه سازندگان فيلم، بيننده را از حالت سردرگمي خود تفسيري به تفسير مطلوب خود سوق دهد. اصولاً سينما، بر مبناي تصويرهايي ايجاد شده است كه در آن، معاني براي دلالت و جهت‌دهي، به كار گرفته مي‌شوند.
موسيقي فيلم و الگوهاي توان شخصيت داستاني، نيز از جمله عوامل تعيين‌كننده در اين راستا، قلمداد مي‌شوند. كانت، فيلسوف آلماني در آثار خود به اين نكته مي‌پردازد كه «هيچ دريافت ادراكي، بدون وجود مفهوم، وجود نخواهد داشت». شايد با استعاره از اين عبارت بتوان اذعان كرد كه سينما به مثابه ابزار رسانه‌اي مؤثري، مفاهيمي جهت‌گيري شده را به ما ارائه مي‌كند كه چهار چوب ذهني ـ رواني ما را شكل مي‌دهد.



يكي از ابزارها در مقوله عمليات رواني، رسانه‌هاي ديداري ـ شنيداري است كه براي تأثيرگذاري بر ادراك مخاطب از آن استفاده فراوان مي‌شود. در اين زمينه، نوشتار حاضر مي‌كوشد فيلم‌هاي تأثيرگذار رواني ـ اجتماعي توليد شده در سينماي امريكا را كه به ذهنيت‌پردازي ويژه در بينندگان بر اساس اهداف از پيش تعيين شده رژيم صهيونيستي مي‌پردازد، مورد بررسي قرار دهد.

مقدمه
در عرصه تعاملات بين‌المللي، واحدهاي ملي در راستاي پيشبرد اهداف و اولويتهاي مدنظر خود، از تمامي ابزارهاي موجود به منظور افزايش سطح تأثيرگذاري خود بهره مي‌گيرند. در اين زمينه، استفاده از امكانات و نيروهاي تبليغاتي ـ رواني، اهميت فراوان دارد. عمليات رواني، به يك تعبير امكان تأثير‌گذاري در محيط ادراكي ـ روان‌شناختي نيروهاي متخاصم يا رقيب به گونه‌اي است كه در راستاي گزينه‌هاي راهبردي نيروي خودي باشد. امروزه، به ويژه در دوران پسا جنگ سرد و پايان دوران ژئو‌پليتيك به مفهوم دو قطبي آن، ماهيت تعاملات و سياستگذاريهاي امنيتي ـ راهبردي، دگرگونيهاي ساختاري فراوان يافته و ساز و كارهاي عمليات رواني تا حدي جايگزين ابزارهاي امنيت سخت‌افزاري، شده است.
در مقوله عمليات رواني، رسانه‌هاي ديداري ـ شنيداري، اهميت بسزايي براي تأثيرگذاري گسترده بر محيط ادراكي مخاطب و افكار عمومي دارد، به واقع، اگر بتوان در شاكله ذهني و برداشتهاي معطوف به تجربه هدف مخاطب، دگرگوني اساسي، بر اساس سناريو‌نويسيهاي از پيش تعيين شده، صورت داد، مي‌توان اذعان كرد كه در راستاي تأمين اهداف راهبردي معطوف به ارتقاي قدرت خودي، گامهاي اساسي برداشته شده است.
با توجه به جايگاه و كاركرد رسانه هاي ديداري ـ شنيداري، به ويژه صنعت سينما در راستاي جهت‌دهي به ذهنيت مخاطبان، اين رسانه از جايگاه ويژه‌اي به منظور عمليات رواني ـ تبليغاتي، برخوردار است. بسياري از دولتها و گروههاي قومي و فرامليتي در راستاي اهداف خود از سينما بهره گرفته‌اند كه در اين زمينه، استفاده لابي صهيونيستي از صنعت سينما در ايالات متحده امريكا به مثابه قدرت هژمون و تأثيرگذار در نظام بين‌المللي، جاي تأمل فراوان دارد. به واقع، پيوندهاي اساسي ميان سرمايه‌داران و لابي صهيونيستي و سينماپردازان امريكايي، در راستاي اهداف جنبش صهيونيسم مقوله‌اي است كه اهميت بسيار دارد.
در اين زمينه، نوشتار حاضر مي‌كوشد تا با بررسي فيلمهاي تاثير‌گذار رواني ـ اجتماعي توليد شده در سينماي امريكا كه به ذهنيت‌پردازي ويژه‌اي در بينندگان بر اساس اهداف از پيش تعيين شده صهيونيستي پرداخته‌اند، از سال 1948 و تشكيل دولت اسرائيل تا پايان جنگ سرد 1991 و به يك تعبير پايان توازن استراتژيكي به نفع اعراب، محيط ادراكي ـ روان‌شناختي سينماي ايالات متحده را مورد ارزيابي و بررسي موردي، قرار دهد.
 



20 / 7 / 1390برچسب:, :: 23:9 ::  نويسنده : סאגדה       

حضرت ابراهیم(ع) پس از رها ساختن پسر ارشد خود اسماعیل(ع) به همراه مادرش هاجر در منطقۀ بیابانیِ حجاز(به امر خداوند)، از همسر اول خود(ساره) صاحب پسری به نام اسحاق شد.حضرت اسحاق(ع) نیز صاحب فرزندی به نام یعقوب شد. حضرت یعقوب(ع) از دو همسر خویش دوازده فرزند داشت؛ ده فرزند یعقوب(ع) از همسر اول وی بودند، و حضرت یوسف(ع)و برادرش بنیامین نیز از همسر دوم وی بودند. فرزندان یعقوب(ع) اسباط دوازده گانۀ بنی اسرائیل را تشکیل دادند.بنا بر باور کاهنان یهود، نبوّت به دودمان اسرائیل(یعقوب علیه السلام)اختصاص داشته و می بایست به ایشان نیز خاتمه می یافت. تا پیش از ظهور حضرت خاتم الانبیاء(ص) تمامی پیامبرانی که برانگیخته شدند از میان بنی اسرائیل بودند. تورات تصریح می نمود که «مُود مُود» که خاتم پیامبران است از نسل اسماعیل(ع) خواهد بود اما کاهنان یهود این بخش از تورات را نیز تحریف نمودند و بدین ترتیب اخلاف ایشان در انتظار ظهور رسول خاتم(ص)از میان بنی اسحاق بودند، نه بنی اسماعیل. حتی بنا بر اخبار تورات مبنی بر ظهور پیامبر خاتم(ص) در منطقۀ حجاز، قبایلی از یهود به این منطقه مهاجرت کرده بودند تا افتخار ظهور آن حضرت را در میان خاندان خود داشته باشند. پس از اثبات حقانیت رسالت حضرت محمد(ص) بر بزرگان یهود و از دست دادن عنوان پرافتخارِ خاتمیت که ضربۀ سختی بر ایشان بود، آنان کمر به نابودی اسلام بستند. آنان همچنین روح الامین(جبرئیل علیه السلام) را متهم کردند که وحی را به جای بنی اسحاق بر بنی اسماعیل فرود آورده است و گفتند: خانَ الامین،خانَ الامین(یعنی امین وحی خیانت کرد!). در انجیل برنابا نیز به اعتراض شدید کاهنان یهود به حضرت مسیح(ع) به سبب بیان خبر ظهور رسول خاتم(ص) در دودمان اسماعیل(ع) اشاره شده است.

سران یهود در آغاز استقرار رسول خدا(ص) در شهر مدینه با آن حضرت معاهده ای تنظیم نمودند مبنی بر این که آنها بر ضد مسلمانان توطئه نکنند و در عوض مسلمانان نیز آنان را به حال خود بگذارند، اما سران یهود پس از مدتی، به مکه سفر کردند و با سران قریش پیمان دوستی بسته و ایشان را برای حمله به مسلمین تشویق کردند.

زد و بند با منافقین مدینه، جاسوسی برای مشرکین قریش، و همچنین توطئۀ قتل پیامبر(ص) از دیگر فعالیتهای ایشان بود. پس هنگامی که توطئه های ایشان از حد گذشت فرمان تبعید و قلع و قمع ایشان صادر گشت. دشمني سران يهود با پيامبر(ص) از هنگام کودکی آن حضرت آشكار بود و آنان در پي فرصتي بودند كه به وي آسيب برسانند. اين مسأله عبدالمطلب را نيز نگران كرده بود؛ به گونه‌اي كه در سراسر مكه معروف بود كه عبدالمطلب و عموهاي اين کودک به شدت از او در برابر خطر يهود محافظت مي‌كنند. بُحَيرای راهب نيز پس از آن كه پیامبر(ص) را ديد و با وی سخن گفت و مهر نبوت را بر کتف وی مشاهده کرد به ابوطالب توصيه كرد: محمد را از چشم يهود پنهان سازيد زيرا اگر آنان بفهمند او را مي‌كشند.

*یکی از ترفندهای خطرناک و مؤثر یهودیان برای نومید کردن مسلمانان از اسلام این بود که به ظاهر ایمان می آوردند و در مسجد حضور یافته و با مسلمانان نماز می خواندند. مسلمانان نیز از این امر بسیار خوشحال می شدند. اما این نومسلمانان پس از چند روز به دین سابق خویش باز می گشتند و چون از ایشان دربارۀ این ارتداد سؤال می شد، پاسخ می دادند: به دین شما در آمدیم و سپس بر ما ثابت شد که دین خودمان حق است! قرآن در آیۀ هفتاد و دوم سورۀ آل عمران به این توطئۀ یهود اشاره می فرماید: «طایفه ای از اهل کتاب گفتند: در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان نازل شده است ایمان بیاورید و در پایان روز انکارش کنید تا مگر از اعتقاد خویش بازگردند». پس برای خنثی سازی این ترفند یهود، حکم مصادرۀ اموال و اعدام برای مرتد صادر شد. از آن روی که حقانیت دین تامّه و کاملۀ الهی برای عقلهای سلیم که به دور از احساسات و تعصّب دربارۀ ادیان اندکی مطالعه نمایند ثابت است، بازگشت از اسلام پس از پذیرش آن منطقی نیست و در مقولۀ توطئه برای تخریب دین الهی می گنجد.ناگفته نماند که گروهی از یهودیان مخلصانه به اسلام گرویدند و برای پیامبر اسلام(ص) جانفشانی کردند که از آن میان می توان به مخیریق، دانشمند ثروتمند یهود اشاره کرد که در روز اُحُد شمشیر خود را برداشت و به خویشان خود وصیت کرد: اگر امروز کشته شدم، دارایی من در اختیار محمد(ص) است. پس جهاد کرد تا به شهادت رسید



19 / 7 / 1390برچسب:, :: 23:56 ::  نويسنده : סאגדה       

 

یکی از کارهای یهودیان افراطی و متعصب، مکتب سازی و فرقه سازی بوده است
تا از این راه بتوانند مانعی در برابر ادیان الهی، به ویژه دین مقدس اسلام ایجاد کنند.
بدون شک دست یهودیان در پیدایش فرقه های انحرافی که در دو قرن اخیر ساخته شده اند،
از قبیل بهایی گری، قادیانی گری و نظایر اینها در کار بوده است.
اینکه «حیفا» در قلب اسرائیل، شهر مذهبی بهائیان قرار داده شده و نقشه غصبی اسرائیل،
روی دیوار «خظیرة القدس» بهائیان آمریکا کشیده شده و
افراد شناخته شده ای از یهود، به ظاهر تغییر مذهب داده،
به آیین ساختگی بهائیت درآمده اند،این نظریه را تأیید می کند.
مکتب های فلسفی، حقوقی، اجتماعی و اقتصادی منحرف کننده ای که بشر را هر روز،
به نحوی از توجه به مکتب های الهی دور کردهو به ماده پرستیو زیر پا نهادن
ارزش های اخلاقی و انسانی وا می دارند نیز به دست یهودیان ساخته شده و می شود.


18 / 7 / 1390برچسب:, :: 22:11 ::  نويسنده : סאגדה       

قرآن به وضوح می فرماید و تاريخ شهادت ميدهد که قوم بني اسرائيل لجاجت عجيبي در گرايش به کفر داشتند .

حضرت موسي (ع) از ميان مصريان رفت ، سخنان او ثبت گرديد و تعاليمش در ميان يهوديان وجود داشت .

اما قوم يهود تا ديدن روي آرامش فاصله بسيار داشت .

بعد از حضرت موسي (ع) پيامبري به نام يهو شوعا به هدايت بني اسرائيل پرداخت ؛ يهوديان به کنعان مهاجرت نمودند و 1300 سال در آنجا سکني گزيدند . در طول اين مدت همواره قوم يهود در بردگي و حسرت روزهاي داوود و سليمان به سر مي بردند . تا اينکه پيامبري ظهور مي کند به نام اشاعيا که بشارت منجي را ميدهد . مسيح متولد مي شود اما يهوديان آنچه را که ميبينند با آنچه را که انتظارش را مي کشيدند تفاوت بسيار داشت .

تصويري که آنان از منجي داشتند تصوير موسي بود با ريش بلند ، درشت اندام ، کسي که از صورتش رنگ جواني و پهلواني ميباريد .

اعجاز موسي رنگ قدرت داشت . عصا در اسطوره ها رمز قدرت پادشاهان است و اژدها . اما در مقابل عيسي زيباروي ، مهربان و احساساتي که کلام زيبا و احساسي او در کالبد خشک و بي روح منتظران موعود رسوخ نکرد .

يهوديان مومن عيسي را پذيرفتند اما اکثريت يهوديان خواستار اقدامي براي رسيدن به ارض موعود بودند به همين جهت يهوديان صهيون راه طغيان را در پيش گرفتند و به دنبال ارض موعود رفتند ، عيسي به صليب کشيده شد حواريون او کشته و تبعيد شدند تا اينکه در قرون بعد دوران رشد و گسترش کليسا فرارسيد . دوران جاهليت غرب و کليسا مقارن بود با پيروزيهاي جنگهاي صليبي در قرون وسطي . دوره اي که کليساي روم از کليساي اوليه دين عيسي (ع) دور ماند .

تفتيش عقايد ، مبارزه با فساد و فحشاء در ميان روحانيون اين اعتقاد که کليسا در همه امور حق دخالت دارد ، اعتراف ، ظلم کليسا در گرفتن ماليات از مردم و مخالفت با قدرت الهي پاپ باعث گرديد که دربار انگليس و کليسا دچار اختلاف گردند .

در اين ميان کشيشي به نام مارتين لوتر که دربار انگليس نيزاز او حمايت ميکرد شروع به اعتراض نمود.

ادبياتي که لوتر پياده نمود بيشتر گرايش به ادبيات توراتي داشت . اين اختلاط و امتزاج ادبيات يهود و مسيحيت موجبات بازگشت مسيحيان به تورات را فراهم آورد .

آخرت گرايي کاتوليک جاي خود را به بهشت دنياي پروتستان داد.

پروتستان با چند مفهوم در هم تنيده شد که مهمترين آن برتري قوم يهود و بازگشت قوم يهود به سرزمين موعود بود .

با اين اوصاف ميتوان گفت که پروتستان بيشتر مکتبي يهودي بوده تا مسيحي به نحوي که خود لوتر اعلام کرده بود که اگر کليساي کاتوليک شرم دارد مرا مسيحي بخواند پس مرا يک يهودي بداند.

آنچه را که امروز ما از آن به عنوان پروتستانتيزم ياد ميکنيم مسيحيت صهيونيسم است که باهدايت ماسونهاي يهودي درکشورهاي پروتستان نظير آمريکا ، کانادا ، استراليا و انگليس در جهت پيشبرد اهداف رژيم اشغالگر قدس رو به گسترش است .

تا اين قسمت اشاره اي بود گذرا به جريان فرقه سازي يهود درمسيحيت که اکنون به بيان تکرار آن در مواجهه با دين مبين اسلام ميپردازيم .

قريب 160 سال پيش زماني که استعمار انگليس براي تاراج اموال و منبع کشور ايران با سد روحانيت شيعه مواجه ميشود دست به دامن جواني مي شود به نام سيد علي محمد شيرلزي که بعدها به جهت ادعاي بابيت به باب مشهور ميگردد .

باب در جواني به عبادت و رياضت بسيار مشهور بود . مدتي را به تحصيل علوم ديني ميپردازد ، درس را رها نموده و جهت تجارت راهي بوشهر ميشود . در آنجا بود که با شبکه اي از تجار ثروتمند يهود از خاندان ساسون و وابسته به امپراطوري بريتانيا آشنا ميشود .در 24 سالگي ادعاي بابيت و مهدويت ميکند ؛ نزديکان او اين امر را ناشي از هواي گرم جنوب ميدانند به همين جهت اورا به کربلا مي فرستند در کربلا پاي درس و بحث سيد کاظم رشتي رئيس فرقه شيخيه حضور پيداميکند . در بازگشت به شيراز دستگير ميشود به تهران فرستاده و سپس به دستور محمد شاه قاجار در زندان قلعه چهريق ماکو زنداني ميشود . بر اثر شورش پيوان وي به دستور وزير با کفايت ايران امير کبير در ميدان عمومي تبريز به دار مجازات آويخته ميشود بعد از او ميرزا حسينعلي نوري معروف به بهاءالله جانشين استاد ميگردد ، او نيز به شهر عکا در فلسطين اشغالي تبعيد ميگردد در آنجا بود که مورد توجه صهيونيستهاي يهودي قرار ميگيرد پس از او پسرش عبدالبها جانشين پدر ميگردد و به جهت خوش رقصي براي دولت انگليس لقب( سر ) دريافت ميکند . خواهر زاده او شوقي افندي زمام امور بهائيان را در دست گرفته و به پاس خدمات شايسته او به نظام صهيونيسم بين الملل و خيانت ننگينش به اسلام ، معبد بيت العدل براي عبادت بهائيان دنيا در شهر ساحلي حيفا در فلسطين اشغالي توسط يهوديان بنا ميگردد . از آنجا که شوقي نشاني از مردي نداشت شوراي 9 نفره بيت العدل با حمايت مستقيم رژيم اشغالگر قدس به اداره بيت العدل ميپردازند .

از جمله اهداف اين فرقه ضاله گسترش نفوذ اين فرقه در ممالک اسلامي و تعليم افرادي جهت ايجاد فتنه آشوب و اغتشاش در ممالک اسلامي مي باشد . همچنين جذب مردم و دعوت به آيين مخوف بهائيت از جمله اقداماتي است که توسط اربابان بهائيان به آنها ديکته ميگردد .فرقه بهائيت به عنوان يک گروهک تروريست فرهنگي در جهان اسلام به ترويج عريان نگاري و آزادي جنسي ميپردازد ، روز کشف حجاب رضاخاني به عنوان روز ملي جوانان بهايي ، مقدس و گرامي است .

در اعتقادات و تعاليم بهائيت دست پروردگار براي ايالات متحده آمريکا سرنوشتي روحاني مقرر نموده که آينده محتوم بشريت بدست دولتمردان آمريکا رقم خواهد خورد .

بهائيان به شيوه هاي مختلف به جاسوسي در دستگاههاي دولتي کشور و به ترويج خرافات ديني مي پردازند .اوج فعاليت آنها پس از انتخابات دهم رياست جمهوري بوده که عمده ترين شعار آنها ترويج اصول و عقايد مخالف با نظام جمهوري اسلامي ايران مي باشد .

حال پرسش اينست : چرا يهود هزينه هاي هنگفتي را که صرف فرقه سازي و ايجاد اختلاف و فتنه در ميان مذاهب دنيا مينمايد در راه جذب و افزايش شمار يهوديان بکار نميگيرد ؟

ماهيت نژادپرستانه و تعصب کور قوميت گرايي يهوديان مانع فعاليتهاي تبليغي و ترويج مذهب توسط اين قوم ميشود لذا از آنجايي که هدف آنها ايجاد تفرقه و آشوب در اديان و جوامع و ايجاد اختلاف بخصوص در ميان ملل مسلمان است اقدام به فرقه سازي و تدوين الهيات نوظهور منطبق با اصول و تعاليم خانقاه يهود مي نمايند



17 / 7 / 1390برچسب:اکنکار, :: 20:50 ::  نويسنده : סאגדה       

 طی سال‌های اخیر شاهد فعالیت یک شبکه مدعی معنویت و عرفان در کشور هستیم که از آن با عنوان«اکنکار» یاد می‌شود. اکنکار یکی از فرقه‌های انحرافی است که به‌واسطه حمایت‌های آشکار و پنهان کشورهای غربی بویژه آمریکا، یکی از ابزارهای جنگ نرم علیه کشور ما و سایر کشورهای مسلمان به شمار می‌آید برای تحلیل زوایای گوناگون فعالیت‌های این شبه آئین به صورت پرسش و پاسخ مورد بررسی قرار گرفت


خاستگاه اصلی اکنکار‌کجاست؟
اکنکار دراصل از واژه«اِک» گرفته شده و این واژه ‌ هم در زبان سانسکریت به معنی «حق» است. درمورد واژه اکنکار تعابیر مختلفی ارائه شده است به نحوی که خود«پال توئیچل» مؤسس این شبکه، چندین تعریف برای آن ارائه کرده است که شاید بهترین وگویاترین تعریف را می‌توان اهل حق بودن و پیرو حقیقت بودن دانست. خاستگاه اکنکار کشور امریکا و مؤسس آن شخصی به نام پال توئیچل است که در سال 1965 این شبه‌آئین را تأسیس کرد.

شما سال تأسیس اکنکار را سال 1965 عنوان کردید، پس چرا پال‌توئیچل- بنیانگذار شبه آئین اکنکار- سابقه اِک را 3 هزار سال قبل از میلاد مسیح عنوان کرده است؟!

ادعای پال توئیچل کاملاً نادرست است، زیرا هم خود کلمه اکنکار توسط ‌ پال توئیچل ابداع شده است و هم خود این شبه آئین ساخته و پرداخته ‌ اوست. به واقع محتوای این شبکه (که بنده شبه آئین را برای آن مناسب‌تر می‌دانم) تقریباً معجونی از آموزه‌های تمام ادیان و عرفان‌های موجود است، به نحوی که در آموزه‌های اکنکار، آموزه‌ها و قوانین عرفان‌ها و ادیان مختلفی همچون هندوئیسم و لامائیسم وادیانی مانند اسلام و مسیحیت و حتی کابالا (عرفان انحرافی یهودیت) به وضوح دیده می‌شود. اکنکار معجونی از اندیشه‌های تمام فرقه‌ها و ادیان است.

در مورد علل بنیانگذاری آن از سوی پال توئیچل به این شیوه که سعی کرده محتوای آن معجونی از آموزه‌های همه ادیان و عرفان‌ها باشد، می‌توان گفت که ‌ پال توئیچل دو سال پیش از ابداع اکنکار، مطالعات زیادی انجام داد. او سفرهای بسیاری به نقاط مختلف دنیا به ویژه هند داشته است. توئیچل در هند بود که این معجون را ابداع کرد.

‌ آیا می‌توان گفت که آموزه‌های اکنکار بیشتر شباهت به هندوئیسم دارد؟

خیر، بنده در تحقیقاتی که انجام داده‌ام توانسته‌ام به نوعی اثبات کنم که اکنکار شباهت بسیاری با لامائیسم دارد. در حقیقت می‌توان گفت که اکنکار فرزند لامائیسم است.

آیا شما درمورد فعالیت‌های آنها و میزان این فعالیت‌ها درجامعه ایران تحقیقاتی داشته اید؟ کمی از چگونگی فعالیت اکیست‌ها(پیروان شبکه اکنکار) در ایران برای ما بگویید.

در این مورد باید ابتدا به این موضوع اشاره کرد که اکنکار در جامعه ایران در حد و اندازه‌های یک دین مطرح شده و هوادارانش سعی کرده‌اند و کماکان سعی می‌کنند آن را در حد یک دین نشان دهند. اکیست‌ها در بحث خداشناسی مانند دیگر ادیان بحث‌های گسترده‌ای دارند با عنوان خداوند دوازده گانه که به«سوگماد» ختم می‌شود. آنها حتی خدای دیگر ادیان را نقد می‌کنند.

حاصل تحقیقاتی که انجام داده‌ام این است:
« اکنکار برخلاف ظاهر زیبایی که دارد یک شبکه عرفان کاذب و انحرافی است». در واقع به این دلیل که اکنکار یک شبه آئین انحرافی است گرایش به آن در ایران در حکم ارتداد است و به همین دلیل، اکیست‌ها به شدت از علنی شدن خود در هراسند و به صورت زیرزمینی فعالیت می‌کنند. البته تا قبل از سال 1375 آنها به دلیل اینکه در لفافه و به صورت غیر مستقیم آموزه‌های خود را گسترش و انتقال می‌دادند توانسته بودند فعالیت‌های خود را آزادانه انجام دهند و حتی در مناطق مختلفی‌ دفترهای تبلیغاتی داشتند. حتی در آن زمان توانسته بودند تعدادی ازکتاب‌های خود را به چاپ برسانند. ‌

با توجه اینکه آنها همیشه براین موضوع تأکید دارند که در هر جایی از دنیا نماینده‌ای دارند، آیا نماینده آنها درایران مشخص است؟

درحال حاضر نماینده آنها مشخص نیست، اما درابتدا که تازه وارد ایران شده بودند درسایت‌های آنها شخصی با نام دکتر ناصری به عنوان نماینده اکنکار مطرح بود که در شمال شرق کشور فعالیت داشت. طبق اطلاعات به دست آمده درحال حاضر این شخص متواری است. پس از متواری شدن دکتر ناصری، به دلیل اینکه شبه آئین و انحرافی بودن اکنکار آشکار شد، فعالیت‌های آنان به صورت پنهان و مخفی ادامه پیدا کرد. در یک مقطع دیگر، از شخصی به نام«جهانگیر-الف» به عنوان نماینده اکیست‌ها نام برده می‌شد.

البته استفاده از نام جهانگیر به عنوان نام مستعار برای این شخص، دلایل خاص خود را داشت، چرا که به نوعی این اسم برگرفته از نمادهای اکنکار بود. اگر به نمادهای آنها نگاه کنیم، شکل یک عقاب را می‌بینیم که یکی از نمادهای مهم اکنکار است. طبق اعتقادات اکیست ها، این عقاب بر فراز کره زمین درحال پرواز است و روزی فراخواهد رسید که«سوگماد» (آخرین خدای اکیست‌ها) جهان را فرا خواهد گرفت و به همین دلیل این فرد ایرانی از نام مستعار جهانگیر برای خود استفاده کرد. البته پس از مدتی اکیست‌ها نماینده بودن جهانگیر را نپذیرفتند و همین باعث اختلاف بین آنها شد.

با توجه به تمام این مسائل، آخرین اخباری که از وضعیت فعالیت‌های آنها درایران دارید از چه چیز حکایت دارد و در حال حاضر، میزان فعالیت‌های آنها چقدر است؟

براساس آخرین اخباری که از طرق منابع مختلف از جمله سایت اصلی اکیست‌ها به دست آورده‌ایم، فعالیت‌های آنها کاملاً پنهانی است. حتی درملاقات‌هایی که به تازگی با آنها داشته‌ام، معلوم شده که درحال حاضر در نامگذاری و معرفی خود از معادل فارسی واژه اکنکار بهره می‌گیرند و دیگر مانند گذشته از اکی و اکیست استفاده نمی‌کنند. آنها برای اکنکار، معادل فارسی«اهل حق» را انتخاب کرده و خود را اهل حق معرفی می‌کنند، اما هنگامی که با آنها وارد گفت‌وگو می‌شویم و درباره عقاید آنها کنکاش می‌کنیم، متوجه می‌شویم که اینها همان اکنکاری‌ها هستند که تغییر نام داده‌اند.

آیا با اعضای این گروه، مبلغان و سرشاخه‌های اصلی آنها درایران برخورد قانونی شده است؟

خیر، با توجه به اطلاعاتی که تاکنون به دست آورده‌ام برخورد خاصی با آنها صورت نگرفته است. تنها برخوردی که با آنان شده، محدود به جلوگیری از چاپ و انتشار کتاب‌های آنها و فیلتر شدن سایت هایشان بوده است.

اکنکار بیشتر به دنبال جذب کدام یک از اقشار جامعه است، چرا؟

نمی توان قشر خاصی را بیان کرد، چرا که هدف اصلی آنها گسترش اکنکار ‌است. بر اساس مطالعات میدانی موجود، تمام اقشار جامعه وگروه‌ها و سنین مورد هدف اکنکار است.

یکی از شگردهای شبکه‌های عرفانی نوظهور و کاذب، استفاده از پاره‌ای جذابیت‌های ظاهری، معنایی و گفتمانی است. اکنکار برای جذب افراد از چه جذابیت‌هایی بهره‌گیری می‌کند؟

به طور کلی اکنکار برای گسترش، نفوذ و به تعبیری«یارگیری» در قسمت‌های مختلف دنیا از برخی شگردها و شیوه‌های ثابت استفاده می‌کند. یکی از این راه‌ها استفاده از کلمات جدید برای آموزه‌های خود است که این موضوع جذابیت خاصی برای افراد به ویژه قشر جوان دارد، به عنوان مثال، به جای واژه خدا از سوگماد استفاده می‌کند یا به جای شیطان از واژه«کلمیرانجان» بهره می‌برد. گاهی اوقات که سعی می‌کنند از واژه‌های دیگر مکاتب استفاده کنند بازهم تغییراتی در آن انجام می‌دهند. به عنوان مثال از واژه«ذکر» الگوبرداری کرده‌اند و با یک تغییر جزئی در آن، از واژه«ذیکار» استفاده می‌کنند. یکی از واژه‌های مهم دیگر اکنکار«هیو» است که می‌ توان گفت مهم‌ترین ذکر اکنکار است. این ذکر از«هو‌» ‌ گرفته شده است. این مثال‌ها به عینه نشان می‌دهد که در این کار(یعنی اختلاف‌سازی واژه‌ها و تغییرات در آنها)توانایی بسیاری دارند.

دومین ترفند آنها استفاده از خرافه‌های مورد استقبال و جذاب است، به عنوان مثال یکی از این خرافات، بحث تناسخ است که متأسفانه این موضوع در صدا وسیما هم به نوعی در برنامه‌ها نشان داده می‌شود. بحث‌های دیگری مانند انسان‌های فضایی هم که برای همه جذاب است در کتاب‌های داستان اکنکار به چشم می‌خورد. نمادهای خیر و شر هم به عنوان ابزاری برای جذب افراد از سوی اکیست‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد. بحث یارگیری به قدری برای آنها مهم و حیاتی است که برای تحقق این امر، از راه‌های مختلفی استفاده می‌کنند. دراین بین یکی از راه‌هایی که برآن تأکید دارند احترام گذاشتن به عقاید دیگر مکاتب و مقدسات آنهاست.اکیست‌ها علاوه بر اینکه می‌خواهند افکار عمومی را با این حربه به سمت خود جلب کنند، نمی‌خواهند در تعارض با گروه‌های دیگر قرار گیرند، زیرا دراین صورت موجودیت آنها به خطر می‌افتد، بنابراین پیروان اکنکار سعی می‌کنند با سوء استفاده ابزاری از اسطوره ها، دانشمندان و شخصیت‌های ادیان و ملل مختلف و قائل شدن احترام ظاهری به این بزرگان، توجه افراد را به سمت خود جلب کنند. یکی از ادعاهای بسیار گزاف وخیال انگیز اکیست ها، سفر روح و سفر به فضاست که هیچگاه نتوانسته‌اند آن را اثبات کنند.

با توجه به حضور 25 میلیون جوان در جامعه ایران، شبکه‌های عرفان کاذب چه راهکارهایی برای جذب اقشار مختلف به خصوص جوانان اندیشیده‌اند؟

برای توضیح این سؤال باید روش‌شناسی آنها را مورد نظر قرار داد. این روش‌شناسی برای جذب مخاطب در دو شاخه اصلی قابل‌دسته بندی است: اول، ایرانیزه کردن تئوری وآموزه‌های خود و دوم، اسلامیزه کردن اندیشه‌های اکنکار( مخلوط کردن اکنکار با اسلام که به التقاط منجر می‌شود). دربحث اسلامیزه کردن اکنکار، این گروه سعی می‌کنند ‌ بسیاری از آموزه‌های اسلامی و عرفانی را در گفتمان خود آورده و به نوعی از آن الگوبرداری کنند تا در جذب مخاطب مسلمان موفق شوند. در بحث ایرانیزه کردن آموزه‌های اکنکار نیز، آنها سعی می‌کنند از طریق انتخاب شخصیت‌های مشهور ایرانی به عنوان ماهانتاهای خود، نظر دوستداران این شخصیت‌ها را جلب کنند، به طوری که حافظ، فردوسی، مولانا و شمس تبریزی را جزئی از این گروه و از پیروان اکنکار معرفی می‌کنند. حتی آنها ادعا می‌کنند که کتاب مثنوی مولانا تنها کتاب جهان بینی اکنکار است. این کار شاید ترفندی از سوی آنان برای فاصله انداختن بین جوانان مؤمن واقعی با اندیشه‌های اسلامی و عرفانی شخصیت بزرگی مانند مولانا هم باشد! اکیست‌ها از ایران زمین به عنوان یک اسطوره خیلی بزرگ، یاد و سعی می‌کنند با حمایت از این موضوعات، حس ایرانیت مخاطب خود را تحریک ‌ و او را به سمت خود جلب کنند. همچنین به دلیل اینکه در حال حاضر بحث آرامش بخشی و رسیدن به آرامش، بحث جذابی است از این رو اکنکار سعی کرده با مطرح کردن بحث‌هایی مانند«سفر روح» و راه‌های رسیدن به آرامش، به دنبال جذب مخاطب باشد. آنها به مخاطب خود القا می‌کنند که به آرامش رسیده است. تمام این موضوعات در جلسات، بحث ها، حلقه‌ها و سایت‌های آنها موجود است. به عنوان نمونه می‌توانید درسایت‌های آنها روش‌های آرامش‌بخشی و سفر روح را مشاهده کنید که این دو از دیگر ابزارهای آنها برای جذب افکار است.

با توجه به محدودیت‌های جدید اکیست‌ها در فضای بیرونی جامعه و فاش شدن ماهیت غیراسلامی و شبکه‌ای آنها، قطعاً یکی از ابزارهایی که مورد استفاده قرار می‌دهند فضای مجازی و اینترنت است. ‌ درباره فعالیت اکیست‌ها در فضای مجازی- قبل و بعد از لو رفتن فعالیت شان- بگویید.

تا دو سال فضای بسیار خوبی برای تبلیغات درفضای مجازی داشتند به گونه‌ای که با راه‌اندازی سایت و وبلاگ درهمه جا حرف‌های خود را مطرح می‌کردند، اما درحال حاضر به دلیل تعارضاتشان با قشر متدین صاحبنظر به چالش کشیده شده‌اند که این موضوع باعث تضعیف آنها شده است. علاوه بر این، آنها حتی با جمع‌های دیگر هم اختلاف پیدا کرده‌اند. آخرین تاکتیک آنها این بود که سعی کردند در آموزه‌های کتاب مقدس خود تغییر ایجاد کنند؛ در کتاب آنها آمده است که شما برای دفاع از خودتان حق استفاده از دلیل را حتی برای اثبات خود ندارید، بگذارید که طرفین مقابل هر چه می‌خواهند بگویند! آن صحبت‌ها ساخته ذهنی آنهاست و شما نیازی به راضی کردن منتقدان و اثبات خود ندارید. اما از آن سو در ایران به دلیل اینکه به چالش کشیده شدند ‌ تناقض افتادند و ناچار هستند با استفاده از استدلال و عقل‌ آموزه‌های خود را به دیگران اثبات کنند و حتی برای حفظ موجودیت در جامعه ایران خود را هماهنگ با آموزه‌های اسلامی نشان دهند و طوری رفتار کنند که انگار از چارچوب اسلام خارج نشده اند!

این حقیقت دارد که آنها«استاد» خود را خدا می‌دانند؟!

بله، اکیست‌ها به خدایی استاد قائل هستند. به طور کلی با توجه به اینکه اکنکار معجونی از ادیان و مکاتب است، سرشار از تناقض است و این تناقض بسیار شدید است به نوعی که آنها حتی مجبور شده‌اند تناقض را به آسانی به رسمیت بشناشند و معتقد باشند که تناقض امری عادی است! و حتی مجبور شده‌اند تناقض گویی را عاری از اشکال بدانند. در آرای آنها می‌بینیم که به خدایی پیامبر خود قائل هستند و«ماهانتا» را خدا می‌دانند به نحوی که به «ماهانتا خدایی» معروف هستند. دراین مورد باید بیان کرد که پال توئیچل(بنیانگذار اکنکار) در سفرهایش به این موضوع اشاره می‌کند که او، خود خدا و سو گماد است و حتی در جایی می‌گوید که‌ ای انسان تو خود خدا هستی! ‌ تمام این موارد نشان دهنده تناقض عمیق در باورهای اکنکار است.از سوی دیگر، آنها شخصی ‌ که قصد خروج از فرقه ‌ داشته باشد‌شدیداً تهدیدهای مادی و معنوی می‌کنند. این در حالی است که آنها در ظاهر شعار می‌دهند که افراد در ترک آن آزادی عمل دارند، اما درجایی دیگر به افراد می‌گویند که شما حق ندارید آن را ترک کنید و اگر خارج شوید از رحمت سوگماد خارج شده‌اید و بلاها و مشکلات بسیاری برای شما به وجود خواهد آمد.

آیا اکیست‌ها در بحث منجی گرایی هم از ادیان دیگر کپی‌برداری کرده‌اند؟

بله، دراین بحث هم آنها از دیگر ادیان الگو‌برداری کرده‌اند و مانند دیگر گروه‌ها به بحث منجی‌گرایی پرداخته اند؛ کارهایی مانند اینکه آرزو می‌کنند که هارولد کلمپ را به عنوان رهبر خود ملاقات کنند. حتی به این موضوع اشاره دارند که اگر شما در خواب یک رنگ آبی را دیدید استاد بیرون(کلمپ) را ملاقات کرده‌اید و آن نشانی از استاد است. همچنین بحث دیگری دراین باب دارند با عنوان«استاد درون» ‌و در این باب معتقد هستند که فرد اگر درهر موقعیتی اسم ماهانتا یا اساتید قبلی را زمزمه کند او به کمکش خواهد آمد. همچنین شخصیت دیگری که آنها بسیار سعی کرده‌اند ‌ او را مانند منجی نشان دهند شخصیتی است به نام«روادار سارد» که به قول خودشان«لاما» و هنوز زنده است و برای او عمری حدود 400 سال درنظر گرفته‌اند و معتقدند ‌ او درحال حاضر زنده و درهمه جا حاضر است و به شما کمک خواهد کرد!

دیدگاه اکیست‌ها درباره روابط جنسی چیست؟

دراین مورد آنها نفسانیات پنجگانه‌ای دارند که یکی از اینها کاماست که همان شهوت است که آنها آن را منفی دانسته و تحریم می‌کنند، اما از سوی دیگر برای جلب بیشتر افراد سعی می‌کنند که با افکار انحرافی در تعارض قرار نگیرند! به عنوان مثال اگر بخواهند با همجنس بازی مخالفت کنند عضویت همجنس بازها را در اکنکار از دست می‌دهند. برای همین با همه آنها با مسامحه برخورد می‌کنند و این مسامحه باعث می‌شود که دچار مشکل شوند. در حالی که براساس اسلام، مسلمانان باید افکار انحرافی و گروه‌های بی‌اخلاق را دفع ‌ و افکار درست را جذب کنند، یعنی جاذبه و دافعه داشته باشند.

مهم‌ترین دلایل و مدارکی که نشان می‌دهد این فرقه انحرافی است، چیست؟

در ابتدا به نظر می‌رسد که برای شناخت بهتر این شبه آئین‌ها نیاز به بازتعریفی بومی از واژه‌ها داریم که این خود می‌تواند در امر تشخیص دین و شبه آئین و فرقه و جنبش دینی مؤثر باشد. برای اثبات انحراف آنها لازم است ما در ابتدا اثبات کنیم که نظام فکری آنها از اسلام و خداشناسی اسلامی خارج است. کافی است که به عنوان مثال نگاهی به سیستم خداشناسی آنها داشته باشیم؛ آنها به خداوندگان دوازده‌گانه معتقد هستند که بالاترین و قدرتمند‌ترین آنها سوگماد است و در این باب به خدایان ادیان دیگری مانند اسلام «کلمیرانجان» یا همان شیطان می‌گویند! همچنین در بحث نبوت هم آنها از اصول اسلام خارج شده اند؛ به عنوان مثال در بحث نبوت قائل به ماهانتایی هستند که به او وحی نمی‌شود و شخص پیامبر آنها بر اساس تجربیات شخصی به این مقام رسیده است، نه چیز دیگر! به علاوه، مطرح شدن بحث تناسخ از سوی آنها هم نشان دهنده بعضی انحرافات از اسلام است، چرا که اسلام به بحث‌هایی مانند تناسخ معتقد نیست و آن را یک انحراف عقیدتی می‌داند.

آیا گروه یا کشورهای خاصی از آن حمایت می‌کنند؟

برای پاسخ به این سؤال باید به این موضوع اشاره داشت که شهید آوینی براساس مطالعات خود به این موضوع اشاره داشته که اکنکار پیام آور سازمان جاسوسی امریکا و اسرائیل است. به واقع هم همینطور است یعنی اگر کمی به زندگی و سرگذشت پال توئیچل نگاهی بیندازیم می‌بینیم که او یک نظامی است و این موضوع حتی در مورد رهبر فعلی آنها هارولد کلمپ هم صادق است و او هم یک نظامی است. شواهد دیگر هم نشان می‌دهد که در امریکا هیچ گونه برخوردی با اکنکارصورت نمی‌گیرد درحالی که با گروه‌هایی مانند اوشو برخورد می‌شود. حتی خود پال توئیچل ادعا می‌کند که به سردمداران نظام امریکا مشاوره می‌دهد. همه این مسائل نشان‌دهنده نوعی هماهنگی وپشتیبانی است. به واقع از نگاهی دیگر تمام این جمع‌ها تلاش دارند که به نوعی وحدت و تعصب دینی را در جامعه ایران از بین ببرند؛ چرا که همین تعصب دینی باعث اتحاد و یکپارچگی جامعه ایرانی است. مهم‌ترین هدف آنها همین است. آنها برای این کار راه‌های مختلفی را هم امتحان کرده‌اند به عنوان مثال اباحه گرایی، شک گرایی، کثرت گرایی وخود محوری در همه آنها وجود دارد و همه این مسائل تنها برای از بین بردن وحدت جامعه دینی است. نتیجه فعالیت این گروه‌ها مخلوط شدن حق و باطل با یکدیگر است که باعث می‌شود افراد نتوانند درست وغلط را از هم تشخیص دهند.
 

شما بیان کردید که یکی از اهداف آنها سست کردن مؤلفه‌های دینی است آیا این موضوع تنها برای دین اسلام است؟

یکی از مسائل‌‌ شک برانگیز ‌ این بوده که اکنکار در همه جا صحبت کردن در مورد تمام ادیان را با انتقاد همراه کرده در حالی که در مورد یهودیت استثنا قائل شده است. این تمایز شک برانگیز نشان‌دهنده نوعی پشتیبانی پنهانی است. با نگاهی به تاریخ پروتستانیسم می‌بینیم که غرب پس از این دوره که دوره تخریب دین مسیحیت بود سعی کرد پس از آن به دلیل نیاز جامعه به معنویت خلأ به وجود آمده را با این مکاتب انحرافی پر کند؛ به همین خاطر به سمت مکاتب ساخته ذهن خود رفتند و به همین دلیل هم هست که تعارضات و تناقضات بسیار را باعث انسجام می‌دانند چرا که درغیر این صورت نمی‌توانستند این مکاتب انحرافی را به جای دین مسیحیت جایگزین کنند.

 



 
درباره وبلاگ

זה בלוג לאסוף חומרים על זרמי היהדות צמחו בהיסטוריה האנושית
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک:منو با اسم آنتی صهیون و آدرس anti.zion.LXB.ir لینک کنین بعد مشخصات لینک خودتون رو اینجا بنویسین .

در صورت لینک کردن من خودکار لینک میشین 





نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 163
بازدید کل : 103968
تعداد مطالب : 39
تعداد نظرات : 40
تعداد آنلاین : 1