آنتی صهیون אנטי ציון
16 / 8 / 1390برچسب:مرمون, :: 11:10 ::  نويسنده : סאגדה       

موزه ی تاریخ وهنر کلیسا

این موزه در واقع نمایشگاهی برای بزرگداشت کلیسای فرقه ی مرمون و تاریخچه ی آن است . در اینجا می توان درباره ی نحوه ی مهاجرت و استقرار مرمونها٬ پیامبر و روسای این فرقه از سال۱۸۳۰ تاکنون ٬ اطلاعاتی را بدست آورد . چه جائی بهتر از اینجا برای نمایش . . . ستاره ای پنج پر معکوس وجود دارد؟

ورودی موزه

ستاره های پنج پر معکوس

 این دو ستاره ی پنج پر معکوس در ورودی موزه ی تاریخ وهنر این کلیسا به چشم می خورند . یکبار دیگر باید بر اهمیت تاکید بر این نماد صحه بگذاریم زیرا این نماد معادل تمثال صلیب در کلیساهای معمولی است .

در نمادگرائی٬ یک شکل معکوس همواره به یک قدرت گمراه کننده اشاره دارد . مردم معمولی حتی به ویژگیهای رمزی و مفهوم کنائی طلسمها شک نمی کنند.” منلی پی هال- آموزه های سری تمام اعصار

ستاره ی پنج پری که درون یک دایره واقع شده و در سمت چپ قرار دارد٬ دارای مفهوم عمیقی است و در مراسم های جادویی بکار می رود .

می توان ستاره های پنج پر دیگری را نیز در این موزه مشاهده نمود...

 مرکز بازدید کنندگان
 مرکز بازدید کنندگان مکان مورد علاقه ی گردشگران بوده و حاوی بیشترین نمادگرائی در میدان معبد می باشد . اساساً این مکان نشاندهنده ی حقیقت چیزیست که مورد پرستش مرمونها قرار دارد .

تندیس مسیح 

 گفته می شود که تندیس مسیح نشانه ی کلیسای فرقه ی مرمون بوده و برای نمایش در مرکز بازدیدکنندگان قرار گرفته است . این پیکره از روی مجسمه ی مسیح اثر برتل تروالدسن که اکنون در کپنهاک دانمارک نگهداری می شود ٬ کپی برداری شده است. 

نسخه ی مرمونی این مجسمه در مقابل زمینه ای غیرعادی جای گرفته است : کیهان . این موضوع احتمالا به مفهوم عرفانی “مسیح آسمانی” اشاره دارد .

 اما با این حال یکی از جزئیات قابل توجه و غیرعادی است . شاید شما نیز اطلاع داشته باشید که یکی از روشهای اصلی برای تحلیل یک اثر هنری بررسی رابطه ی نور و سایه در آن اثر می باشد . در این صحنه پردازی ٬ مجسمه مسیح بگونه ای قرار گرفته است که در واقع سایه ی خود را برفراز کره ی خاکی افراشته است. سایه انداختن بر چیزی بطور نمادین به معنای نگهداشتن آن در تاریکی و جهل است . اگر این پیکره از عیسی مسیح او را بعنوان منشاء نور معرفی نمی کند پس معنای آن چیست؟ پاسخ این پرسش را می توان در زیر گنبد مرکز بازدید کنندگان یافت .
 میبینید؟ تهمت به پیامبر خدا و طغیان در برابر خدا . . .
 و چه گمراهند کسانی که به خیال باطل خود به سمت نور و روشنی بخش {لوسیفر} در حرکتند در حالی که در گمراهی آشکار هستند .
 آیه مرتبط :
 

"اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ" . آیه ۲۵۷ سوره بقره

ترجمه : خداوند سرور کسانى است که ایمان آورده‏اند آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى به در مى‏برد و[لى] کسانى که کفر ورزیده‏اند سرورانشان [همان عصیانگران=] طاغوتند که آنان را از روشنایى به سوى تاریکیها به در مى‏برند آنان اهل آتشند که خود در آن جاودانند .



15 / 8 / 1390برچسب:مرمون, :: 9:2 ::  نويسنده : סאגדה       

میدان معبد در قلب سالت لیک سیتی (Salt Lake City)٬ مرکز ایالت یوتا ٬ قرار گرفته است . این مکان مرکز دینی ٬ فرهنگی و اجرائی فرقه ی مرمون می باشد.این ده جریب زمین٬ زیربنای ساختمان هائی چون یک معبد٬ یک پرستشگاه با سقف گنبدی ٬ چند ساختمان دیگر و تعدادی بقعه و بنای یاد بود است.ممکن است این مکان مقدس و اخلاقی به نظر برسد ولی نگاهی دقیق تر به این بناها وجود نمادهای رمزی٬ الحادی و ماسونی را آشکار می سازد. بررسی های بیشتر در باب این مسائل تنها به مناقشات درباره ی مرمونسیم (Mormonism) دامن زده و حقیقت خدای واقعی آن را آشکار می سازد.

 

وهم انگیز است . . .

هدف این مقاله محکوم کردن فرقه ی کفرآمیز مرمونیسم نیست بلکه در اینجا تنها به تحلیل نمادهای موجود در این مکان خواهیم پرداخت . یک بازدید کننده ی این محوطه ی دینی خود را در میان انبوهی از نمادهای سری مربوط به شیطان ، الحاد کهن و مسایل جادویی خواهد یافت.چرا این نمادها باید بر روی ساختمانی که همگان آنرا بنائی مسیحی می پندارند وجود داشته باشد؟ بسیاری ازمرمونهای با سابقه تر چنین اظهار می کنند که این فرقه بطور محرمانه پیروان خود را به پرستش لوسیفر وامی دارد . آیا حق با آنهاست؟

معبد 

این معبد ٬ بنای اصلی میدان معبد را تشکیل داده و بعنوان معادل کلیسای عیسی مسیح برای پیروان فرقه ی مرمونیسم که خود را “قدیسان دنیای مدرن” می نامند٬ به شمار می رود . نمای این ساختمان سنگی و وهم انگیز است و اطراف آنرا تعداد زیادی پیکره احاطه کرده . گفته می شود که معماری این بنا از همان اصول معابد باستانی بیت المقدس پیروی می کند . ما همچنانکه این نظریه را بنا به دلایلی که ذکر خواهد شد رد می کنیم٬ به جزئیات بیشتری از ساختار این معبد خواهیم پرداخت.

ستاره پنج پر معکوس

نمای بیرونی معبد حاوی نماد هائیست که نمی توان آنها را تنها الگوبرداریهای ساده ای از الحاد کهن دانست بلکه این نمادها مستقیما با مفهوم شیطان و اهریمن در ارتباطند. واضح ترین نماد٬ ستاره ی پنج پر معکوس است. 

این نماد در تمام قسمتهای معبد به شکلهای گوناگون قابل رویت است. یک ستاره ی پنج پر نماد پنج عنصر و حفاظت در برابر ارواح خبیث بوده و نسبت طلائی نیز در آن بکار رفته است . همچنین این شکل نشانگر غلبه ی روح الهی بر طبیعت پست انسان می باشد . اما ٬ یک ستاره ی پنج پر معکوس نمایانگر فرمانبری روح از ماده و تسلیم انسان در برابر امیال پست دنیویست .

 

 تعابیر الیفاس لوی از ستاره های پنج پر معمولی و معکوس ، بر خلاف نظر عامه ی مردم٬ لوی اولین کسی نبود که از ستاره ی پنج پر معکوس بعنوان یک نماد منفی بهره گرفت . این نماد قرنها پیش از انتشار آثار وی ٬ در آئینهای جادوئی بکار گرفته می شد .

“ ستاره ی پنج پری که نوک آن به سمت بالاست٬ شیطان را می راند. ولی ستاره ی پنج پر معکوس که دو راس آن رو به بالاست ٬ نمادی از شیطان بوده و جذب کننده ی نیروهای اهریمنی می باشد؛زیرا این شکل معکوس شده و نماد عدد ۲ است. این شکل٬ نشانگر بز بزرگ جادوگران “سبث” بوده و دو راس رو به بالای آن شاخهای این بز را در خود جای می دهند.”ریچارد کاوندیش - هنرهای سیاه

خورشید ٬ ماه و ستارگان 

بر روی دیوارهای معبد تصاویری از خورشید ٬ وضعیتهای مختلف ماه و ستارگان (به شکل ستاره ی پنج پر معکوس) نقش بسته است . این سه دسته از اجرام آسمانی را می توان در معابد الحادی کهن یافت . استفاده از این اشکال نیز به دوران پرستش بال (Baal) بازمی گردد . براساس ادیان سری ٬ فرقه های رمزی مانند فراماسونری این نمادها را حفظ کرده و هنوز آنها را در بناهای یادبود خود بکار می برند .

چشم جهان بین

این نماد کلاسیک ماسونی که نشاندهنده ی “معمار بزرگ” می باشد درست بر سر در معبد قرار گرفته است . در کنار این نماد یک پرده و نور و درخششی مشاهده می شود . به احتمال زیاد این علائم نشانگر فرایند عضویت در کلیسای مرمون ٬ که بسیار مطابق با فراماسونری به نظر می رسد ٬ می باشد .

 

دست دادن رمزآلود

مرمونها نیز درست مانند فراماسونها٬ طی فرایند عضویت٬ با دست دادنهای رمزی و کلمات ورود آشنا می شوند . این تصویر دست دادن بر سردر این معبد٬ با تصاویر دست دادن در ساختمان ها و بناهای یادبود ماسونی شباهت بسیار دارد . شکل زیر نمونه ی از این تشابهات می باشد:

در بالای این تصویر عبارتی بدین مضمون به چشم می خورد: “من آلفا و امگا هستم”. این عبارت برگرفته از کتاب مکاشفات (که در آینده در وبلاگ ماسون یاب به آن بطور مفصل اشاره خواهد شد) می باشد . معنای ضمنی این جمله این است: “من اول و آخر هستم” . حقیقتی که بر فراز تصویر دست دادن حک شده٬ ونمادی که بیانگر عقاید سری اعضای فرقه ی مرمون می باشد ٬ هر بیننده ایرا به این فکر وا می دارد که این آلفا و امگا کیست و این اول و آخر کیست؟ 

اما چرا "اول و آخر" ؟ . با شناختی که ما از فرقه های سری و مطابق با فراماسونری و کابالا داریم ، میدانیم که قطعاً مقصود از این "آغاز و پایان" هرکه باشد خدای یگانه (الله) نیست . 

جالب اینجاست که این دو مورد از اسماء الهی هستند! در همین زمینه قرآن کریم به ما میگوید :

« هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» (حدید آیه 3)

در تفسیر المیزان جلد ۱۹ صفحه ۲۵۴ در زیر این آیه میخوانیم : 

" . . . خداى تعالى بر هر چیزى که فرض شود قادر است ، قهراً با احاطه قدرتش به هر چیزى از هر جهت محیط هم هست، پس هر چیزى که فرض شود اول باشد خدا قبل از آن چیز بوده، پس او نسبت به تمام ماسواى خود اول است، نه آن چیزى که ما اولش فرض کردیم، و همچنین هر چیزى که ما آخرینش فرض کنیم خداى تعالى بعد از آن هم خواهد بود، چون گفتیم قدرتش احاطه به آن چیز دارد، هم به ما قبلش و هم به ما بعدش، پس آخر خدا است، نه آن چیزى که ما آخرینش فرض کردیم . . ." تفسیر المیزان جلد ۱۹ صفحه ۲۵۴

آیا توضیح بیشتری در این باره لازم است؟

حوض غسل تعمید

 هر معبد متعلق به فرقه ی مرمون دارای چنین حوضی برای غسل تعمید بوده که بر فراز ۱۲ گاو نر قرار می گیرد . مرمونها اظهار می کنند که این سازه از حوضچه ای که در ورودی معبد سلیمان قرار داشت ٬ الهام گرفته شده است . تنها نکته ای که آنها از ذکر آن (گویا عمداً) غفلت کرده اند این است که طبق اعتقادات خودشان حوضچه ای که در معبد سلیمان قرار داشت ٬ توسط کاهنان معبد برای شستشوی خود پس از انجام مراسم قربانی حیوانات مورد استفاده قرار می گرفت نه برای تعمید دادن مردم . قطعا این حوضچه برای “غسل دادن اجساد” -که از آموزه های این فرقه بوده و با این عمل فرد متوفی پس از مرگ بخشی از کلیسای مرمون می گردد-نیز بکار نمی رود. رسوائیهای زیادی در رابطه با این نوع غسل به بار آمده که یکی از آنها بعنوان مثال غسل دادن قربانیان هولوکاست بدون رضایت خانواده هایشان بود. اخیرا نیز مادر باراک اوباما که در اثر ابتلا به سرطان جان باخت٬ بدون رضایت وی توسط مرمونها غسل داده شد. شواهدی دال بر وجود چنین آئینی در مسیحیت یا دین یهود در قرون گذشته وجود ندارد. مرمون های باسابقه تر که بارها شاهد این گونه مراسم ها بوده اند٬ اظهار می دارند که این آئینها از مراسم جادوگری و احضار ارواح برگرفته شده است.


9 / 8 / 1390برچسب:, :: 18:22 ::  نويسنده : סאגדה       

داشتم مطالعه می کردم قسمت هایی از عهد عتیق رو که به جملات عجیب غریب و البته در خور توجهی برخورد کردم و به نظرم اومد تحریف و دستکاری آموزه های نبوی کاریه که قوم برگزیده!!!!!!!! توش ید طولایی دارند

چند نمونه اش رو بخونین:

 



ادامه مطلب ...


5 / 8 / 1390برچسب:لوسیفر,راکفلر, :: 11:46 ::  نويسنده : סאגדה       

در دو سوي تنديس پرومتئوس ٬ پيکره هاي "جوان" و "دوشيزه" قرار دارند . اينها اولين انسانهائي هستند که پرومتئوس از خاک خلق کرد .

چيدمان پيکره ها به اين ترتيب است :

پرومتئوس (معادل يوناني لوسيفر) در مرکز سانکن پلازا واقع شده و در دو طرف آن مخلوقات وي يعني دو انسان قرار دارند . طبق این اعتقاد کفرآمیز ٬ همه ی انسانها مخلوقات پرومتئوس هستند .

.

يوريزن (Urizen) يا آفريننده ی جهان

 

 

در بالاي ورودي ساختمان يک حاشيه ي تزئيني بسيار تاثيرگذار مشاهده مي شود .

مردي با ريشهاي بلند را نمايش مي دهد که يک پرگار بزرگ در دست دارد و عبارتي از کتاب اشعيابر روي آن حکاکي شده است .

 اثر ويليام بليک با نام "Urize" است که در آن خدا به شکل مردي با ريشهاي بلند که پرگاري در دست دارد تصوير شده است!!!

اين تصوير در کتاب بليک با نام "Urizen" که در سال ۱۷۹۴ به چاپ رسيده ٬ آمده است . اين نويسنده ی انگليسي بخاطر اسطوره شناسي غنی ٬ اشعار رمزآلود و ساختن مجسمه هايي که به وقايع آينده اشاره داشتند ٬ به شهرت رسيد .

اين بخش بخصوص Urizen را نشان مي دهد ؛ خداي جهان مادي . ويژگيهاي وي تقريبا مشابه خداي مکتب عرفان به نام "آفريننده" بوده که عبارتست از خالق جهان پائين ودنياي پر از نقصان ٬ که انسان را در قالب مادي خود محبوس کرده است . کتاب Urizen بازتابي از عقايد اساسي لوسيفر گرائي است که در آن نبرد خير و شر در جهت معکوس با آنچه در فلسفه هاي يهودي-مسيحي آمده ٬ شرح داده شده است.

"اثر بليک يک انتقاد بي سابقه و انکار کننده ي اصول تمدن يهودي ـ مسيحي مي باشد: احکام و شريعت .

اهريمن بشکل سنتي بعنوان يک اغوا کننده - از سرکشي شيطان تا خوردن ميوه ي ممنوعه مطرح بوده است ولي در اينجا احکام و شريعت قيودي هستند که با دربندکشيدن امکانات نامحدود اين جهان ٬ آنرا به يک زندان خسته کننده از حواس پنجگانه و کتابهاي مقدس تبديل مي کنند . علم ودين در آموزه هاي بليک ديگر نيروهاي مخالف يکديگر نيستند و در عوض هر دو موانع براي رسيدن به دانش حقيقي مي باشند ؛ يکي با محدود کردن وسعت ديد انسان به دنياي مادي و ديگري با محدود ساختن انديشه ي او به کتب مقدس . بنابراين ازنظر بليک ٬ خير حقيقي عبارتست از افزايش گستره ي ديد براي رويت امکانات و احتمالات گوناگون موجود در جهان . احتمالا مقصود بليک پيروي از مکاتب عرفاني و رمز آلود مي باشد ولي در مجموع عقايد او مي تواند به تمام اقسام تفکرات تکثرگرايانه نيز تعميم داده شود." Daniil Leiderman

چهره ي خداي فرقه ي عرفاني در ورودي ساختمان ٬ در حاليکه يک پرگار بزرگ که ابزار آفرينش وي مي باشد را در دست دارد ٬ نقش بسته است . در اينجا ما شاهد اشاره اي نه چندان زيرکانه به فراماسونري هستيم زيرا طبق اعتقادات فراماسونها پرگار توسط معمار بزرگ" براي شکل دادن و خلق جهان مادي استفاده مي شود .

در زير تصوير Urizen ٬ عبارتي از کتاب اشعيای نبي به چشم مي خورد:

"خرد و دانش بايد مايه ي ثبات و پايداري زندگي تو باشدکتاب اشعيا ۳۳:۶

کتاب اشعيا شامل پيشگوئيهائي از زمان هاي آينده بوده که مجازات و در نتيجه سقوط شهر بابل (هم شهر باستاني بابل و هم بابل جديد) را پيش بيني کرده است . بخشي از اين کتاب که پيشتر در یک مقاله ذکر شد ٬ مبين موضوعاتي است که مردم را از رنجها و محنتهاي بيشمار ايام پيش بيني شده مصون مي دارد : دانش و خرد . اين کتاب زماني را پيش بيني مي کند که "هيچکس در اورشليم بيمار نخواهد بود" و به نظر مي آيد که اين پيشگوئي به زماني اشاره دارد که علوم و فن آوري ها به حدي پيشرفت کرده اند که قادر به درمان تمامي بيماري ها و آلام بشر مي باشند . عبارت "محنتهاي بيشمار” نيز به پيدايش نظم نوين جهاني اشاره دارد ؛ زمانيکه تمامي کشورها در زير پرچم يک حکومت جهاني واحد متحد مي شوند و اين همان هدف خانواده ي راکفلر است . البته این یک نظر شخصیست!

.



4 / 8 / 1390برچسب:لوسیفر,راکفلر, :: 22:44 ::  نويسنده : סאגדה       

اين مجسمه ي پرومتئوس است . يکي از اساطير يوناني که بخاطر ذکاوت خود شهرت دارد . با اين همه٬ او با دزديدن آتش و دادن آن به انسان ٬ به خدايگان زئوس خيانت کرد . بنابراين او فنوني چون نگارش٬ رياضيات٬ کشاورزي٬ طب و علوم طبيعي را که مقدمه ي پيدايش تمدن هستند ٬ به بشر آموخت . پس از آن زئوس با بستن او به يک تخته سنگ ٬ وي را مجازات نمود; بطوريکه هر روز يک عقاب بزرگ از جگر او تغذيه مي کرد و سپس دوباره جاي آن جگر تازه اي مي روئيد.

"پرومتئوس [به معناي دورانديش] يک نادان نبود پس چرا بايد از زئوس تمرد مي کرد؟ او سعي کرد تا زئوس را (که همه چيز را مي داند و مي بيند) با يک قرباني دروغين بفريبد . او همچنين آتش را از زئوس دزديد و آنرا به انسانهاي نخستين داد . زئوس تنها پرومتئوس را مجازات نکرد بلکه او همه ي جهان را بدليل طغيانگري اين خداي سرکش (پرومتئوس) تنبيه نمود." Stewart

معادل يهودي-مسيحي اين داستان ٬ ماجراي لوسيفر است که به انسان نعمت علم را اعطا کرد ؛ ماجراي شيطان ٬ آدم و حوا .

 

پرومتئوس هم ارز يوناني لوسيفر در اديان يهودي و مسيحي بوده و نيز نماد روشنگري است.

برخي فراماسونهائي که داراي تحصيلات کلاسيک هستند و نيز کساني که از عقايد لوسيفر گرايان تاثير گرفته اند- براي ارائه ي نمونه اي که روشني را به بشر اعطا کرد - به داستان پرومتئوس که آتش را دزديده و به بشر داد ٬ استناد مي کنند . منتقدين چنين کاربردهاي ماسوني را به اسرار پرستش لوسيفر ارتباط مي دهند. Wikipedia

پيکره ي انساني ويژه اي که در سانکن پلازا در مرکز راکفلر قرار دارد ٬ پرومتئوس را در حالي مجسم کرده که آتش دزديده شده از زئوس را در دست دارد و آن را به سوي انسانها نگهداشته است . او درون يک حلقه قرار دارد که در قسمت بيروني آن علائم دوازده گانه ي منطقة البروج حکاکي شده است . در پشت اين مجسمه نوشته اي بدين مضمون قرار دارد :

پرومتئوس٬ آموزگار همه ي فنون٬ آتش را که براي انسان به معناي راهي بسوي آرمانهاي بزرگ است ٬ به او اعطا نمود.

"آرمانهاي بزرگ" يعني رسيدن به روشنيدگي و کسب نيروي خدائي (در واقع همان رویارویی با خدا) . اين اثر هنري اساساً عقايد لوسيفرگرايان را در خود جمع کرده و در ميان تمام آثار هنري موجود در مرکز راکفلر٬ شاخص ترين آنهابه شمار مي رود .



3 / 8 / 1390برچسب:لوسیفر,راکفلر, :: 9:53 ::  نويسنده : סאגדה       

لوسيفر گرايان لزوما شيطان را بعنوان يک موجود ماورائي نمي پرستند . در واقع از نظر آنان ٬ لوسيفر نماد قدرت شناخت انسان و توانائي بالقوه او براي رسيدن به مقام خدائي با بهره گيري از استعداد هاي خويش مي باشد . 

آنان معتقدند که اين ويژگيها نهايتا به حذف خدا و نيل انسان به جايگاه حقيقي خود -مقام الوهيت- خواهد شد .

اين عقايد تماما در درون اومانيسم و همرده هاي تخصصي تر آن همچون ترانس اومانيسم موجود است .

اين فلسفه ها که در قالب اصطلاحات قابل قبول تري در يک متن يهودي-مسيحي يافت مي شوند امروزه بخشي از فرهنگ عمومي را تشکيل مي دهند .("اومانيست" کمتر از "لوسيفرگرا" شيطاني وتهديدآميز به نظر مي آيد) .

با پيشرفت هاي علمي و ظهور فن آوريهاي نوين ٬ چهره هاي فوق ثروتمندي همچون ري کرزويل با بکار گيري

اين فن آوري ها٬ بدنبال فائق آمدن بر مرگ و نيل به جاودانگي مي باشند.

مکس مور که يک روشنفکر ترانس اومانيست است در مقاله ي خود چنين مي نويسد:

خدا٬ آنچنانکه از شواهد بر مي آيد ٬ يک موجود ديگر آزار بوده که قصد دارد با توقيف لوسيفر و مجازات وي٬

او را تحت تسلط قدرت (خدائي) خويش درآورد . احتمالا آنچه که در حقيقت اتفاق افتاده اين است که لوسيفر به تدريج از پادشاهي خدا ٬ بيرحمي او ٬ تمايل وي براي فرمانبرداري محض و اطاعت برده وار از او وخشم ديوانه وارش

از تفکر و رفتار مستقل ٬ اظهار برائت و بيزاري نمود .

لوسيفر متوجه شد که تا زمانيکه تحت کنترل خدا قرار دارد نمي تواند آزادانه و مستقل بينديشد و رفتار کند . بنابراين او عرش خدا را -که توسط موجودي آسماني و بيرحم به نام يهوه اداره مي شد- بهمراه تعدادي از ملائکه که داراي جسارت کافي براي به چالش کشاندن اختيارات خدا و قدرت وي بودند٬ ترک نمود . لوسيفر به قدر کافي داراي هوش و تفکر انتقادي بود و نيز دلايل کافي براي اينکار داشت. او در برابر خدا و تفکرات متعصبانه ي او ايستاد . لوسيفر نماد کاوش ايده ها و چشم انداز هاي جديد براي دستيابي به حقيقت است.Max More

انتظار داريد اين عقايد کفرآمیز چگونه در مرکز راکفلر تجسم يابند؟ پيکره ها ٬ حجاري ها و نقاشي هاي ديواري همگی به اين موضوع اشاره دارند : پيروزی انسان بر خدا از طريق کسب علم

.



2 / 8 / 1390برچسب:, :: 11:34 ::  نويسنده : סאגדה       

"شيطان يا لوسيفر نيروي خير است ( “خير” در اينجا بعنوان ارزشهاي شخصي يک فرد تعريف مي شود و نه لزوما مفهومي که داراي پذيرش همگاني باشد).

لوسيفر در لغت به معناي “روشني بخش” بوده و اين مفهومي است که ما را بسوي درک اهميت نمادين او راهنمائي مي نمايد . ماجرا از اين قرار است که خدا لوسيفر را از بهشت بيرون کرد زيرا او از خداوند سوالاتي مي پرسيد که باعث اختلاف ميان فرشتگان مي شد . بايد اين نکته را نيز بخاطر داشته باشيم که اين داستان از نقطه نظر خداپرستان بيان شده و نه از ديدگاه لوسيفر گرايان . (البته ما راجع به شيطان پرستي رايج صحبت نمي کنيم) . شايد حقيقت خيلي ساده تر از اين باشد ؛ مثلا اينکه لوسيفر از بودن در بهشت انصراف داد." (Max More)

لوسيفر گرائي مدرن ريشه در آموزه هاي رمزي و عقايد الحادي مصريان و بابليان باستان دارد . بر طبق اين عقايد ٬ خداي جهان مادي بعنوان يک چهره ي لجوج و ديگرآزار معرفي مي شود که بدنبال نگهداشتن انسان در تاريکي و جهل ابديست . در نقطه ي مقابل ٬ لوسيفر ٬ منجي انسان بوده و به او نعمت آگاهي را اعطا مي نمايد .

 اگر داستان آدم و حوا را اين بار از ديد لوسيفر مرور کنيم ٬ خواهيم ديد که شيطان در واقع در نقش يک “منجي پنهاني” ظاهر مي شود . او کسي است که با ايستادن در برابر خدا ٬ اين فرصت را در اختيار انسان قرار داد تا او خود بتواند تبديل به خدا گردد واز اين توانائي بالقوه ي خود استفاده نمايد .

لوسيفر گرائي نشان دهنده ي يک ارزيابي مجدد و بنيادين از دشمن ديرينه ي نوع بشر يعني شيطان است .

هدف نهائي اين مکتب٬ وارونه سازي مفاهيم خير و شر مي باشد .

چگونگي اين وارونگي در روايت ديگري از داستان اولين انسان منعکس شده است .

برخلاف آنچه که در نسخه ي اصلي کتاب مقدس آمده است ٬ اين تفسير بر مبناي فلسفه ي عرفاني٬ نشانگر ارزيابي مجدد داستان عبري آزمايش اولين انسان و آرزوي او براي تبديل شدن به خدا از طريق

خوردن ميوه ي درخت آگاهي مي باشد. (Raschke 26)

لوسيفر گرايان تلاش مي کنند تا در طول حيات خود به سطح بالاتري از روشنيدگي (که اغلب با نماد مشعل نشان داده مي شود) دست يابند . يک فرد روشنيده ٬ دانشهاي سري را فراگرفته و از نظر روحي براي احراز مقام خدائي آمادگي دارد . اديان سري کهن مدعی اند فرصتي براي زدودن اخلاق از طريق روياروئي مستقيم با خداوند و يا در بسياري از موارد با عروج به آسمانها و تغيير شکل انسان به خدا را فراهم مي آورند.



1 / 8 / 1390برچسب:, :: 6:31 ::  نويسنده : סאגדה       

چگونه محل معروف ترين محوطه ي پاتیناژ دنيا مي تواند شيطاني باشد؟

آيا شما مکاني را که در تمام کمدي هاي رمانتيک مي بينيم و يا درخت کريسمس بسيار بزرگي که در همه ي فيلمهاي سال نو ديده مي شود را مي شناسيد؟ این فرا تر از شيطاني ست ٬ این جادوئيست!

اگر اين همان چيزيست که در حال حاضر به آن فکر مي کنيد ٬ احتمالا بايد کمي مکث کرده و ادامه ي مطلب را بخوانيد . اگر هم با شنيدن نام "راکفلر" انتظار ديدن انبوهي از نمادگرائي هاي رمزآلود و حتي شيطاني که به نظم نوين جهاني اشاره دارند را داريد ٬ بازهم بايد به خواندن اين مقاله ادامه دهيد زيرا در اينجا قصد داريم اين باورهاي شما را تقويت کنيم ؛ اين چيزيست که همه دوست دارند!

اين مجتمع که در شهر نيويورک واقع شده و شامل ۱۹ ساختمان تجاري است شهرت خود را مديون سبک ويژه ي تزئينات هنری بکار رفته در آن است . اين مکان يکي از جديدترين ساختمان هائي در ايالات متحده است که برنامه اي را براي عرضه ي آثار هنري به مردم در دستور کار خود دارد . آثار هنري عرضه شده در اين مکان تماماً منطبق بر يک فلسفه ي خاص هستند . تا جائيکه از برخي هنرمندان خواسته مي شود تا تغييراتي را در آثار خود ايجاد کنند ٬ زيرا اين آثار مي بايست با فضاي کلي مرکز راکفلر تطابق داشته باشند . فضاي اين مرکز چيزي نيست جز : لوسيفر گرائي[1].

[1] عامه ي مردم لوسيفر گرائي را همان شيطان پرستي مي دانند زيرا معتقدند که لوسيفر همان شيطان است . برخي از لوسيفر گرايان اين تعريف را پذيرفته و لوسيفر را جنبه ي روشني بخش شيطان مي خوانند . از سوي ديگر ٬ سايرين با عدم پذيرش اين تعريف اظهار مي کنند که لوسيفر بسيار کاملتر و ايده آل تر از شيطان است . اعتقادات گروه اخير عموما تحت تاثير اساطير مصري ٬ رومي ٬ يوناني و فلسفه هاي رمزي غرب مي باشد . ضمن این که ذکر این نکته ضروریست که اگر لوسیفز خود شیطان نباشد ، قطعاً از شیاطین است .



28 / 7 / 1390برچسب:عرفان یهود, :: 5:22 ::  نويسنده : סאגדה       

* انتقال مرکز عرفان يهود از فلسطين به بابل
انديشه هايى که در ~سفر يصيرا~ مطرح شده، در خلال شش قرن نخست ميلادى، هم در فلسطين هم در بابل (که بعدها عراق ناميده شد) به وجود آمدند; يهوديت بابلى ويژگى هاى اجتماعى و دينى خاص خودش را داشت که آن را از جهات مختلف از جمله رمزگرايى و نيز جلوه هاى ديگر حيات روح در مقابل يهوديت فلسطين قرار مى داد. مقدر آن بود که تاثير اعتقادى مشترک اين دو مرکز در طى دوران نيمه قرن هشتم تا قرن يازدهم در ميان يهوديان مستقر در شمال آفريقا و اروپا شيوع پيدا کند; آموزه هاى عرفانى نيز نفوذ پيدا کرد. به هر حال در يکى از برهه هاى دوران تلمودى، مرکز عرفان يهود از فلسطين به بابل منتقل شد. بابل در آن زمان به لحاظ فرهنگى و نيز اقتصادى کم کم داشت به کانون اصلى زندگى يهوديان تبديل مى شد. يهوديان بابل سنت هاى عرفانى اى را که از گذشته به ارث برده بودند در خلال دوران گائونها (قرن هاى هفتم تا يازدهم) حفظ کردند اما در وضعيت جديد يهوديان همين سنت ها نيز، لااقل در اثر برخورد با گرايش هاى رازآميز محلى تا اندازه اى متحول شدند.

* انتقال مرکز عرفان يهود به ايتاليا و آلمان
داستان معتبرى بيان مى دارد که چگونه ابوهارون بغدادي که يکي از عارفان و اعجاز کنندگان بابلي بود تعاليم عرفاني را در قرن نهم از شرق به ايتاليا آورد. عارفان ايتاليايي پيش از آن با سنت هاي مرکاوايي آشنا بودند و احتمالا ابوهارون، پيشرفت هايي را که در بابل رخ داده بود به آن سنت ها افزود. نکته هاي مهم جديد توسط يکي از شاگردان مکتب ابوهارون از ايتاليا به سمت شمال و به آلمان رفتند و در آنجا در به وجود آمدن دوران پارسايان آلمان يا عرفان آلماني – يهودي که با حاسيديان اشکنازي مرتبط بودند موثر واقع شدند.



ادامه مطلب ...


27 / 7 / 1390برچسب:شناخت یهود, :: 4:19 ::  نويسنده : סאגדה       

يعقوب فرزند إسحاق، که او را اسرائيل (بنده خدا) مى‏گويند دوازده فرزند داشت که چهارمين فرزند او (يهودا) بود.

يهودا و برادرانش با پدر خود يعقوب، در کنعان (فلسطين) سکونت داشتند و پس از واقعه مشهور حضرت يوسف که يهودا هم در آن شرکت داشت، در سال١٧۴۰ قبل از ميلاد، کنعان را به عزم مصر ترک گفتند.

آن روزها مصر مملکت پر جمعيت و با ثروتى بود و هرکس بر آن حکومت مى‏کرد، چنان بود که بر جهان حکومت مى‏کند.

هنگامى که برادران يوسف وارد اين سرزمين شدند حضرت يوسف پادشاه آن بود، از اين جهت آنها زندگى بسيار با شکوهى بهم زدند. و کم‏کم تعدادشان از هزار تجاوز کرده و قبائل متعددى را تشکيل دادند.

اين قبيله‏ها سالهاى درازى را در امن و امان بسر بردند، تا آنکه زمان (فرعون) فرا رسيد و چون ميان او و قبيله‏هاى بنى اسرائيل دشمنى هائى از گذشته بود، آنها را ذليل کرده و به گفته قرآن (مردهايشان را کشته و زنانشان را به اسيرى برد).

پيش از آنکه حضرت موسى(ع) به پيامبرى مبعوث گردد، بنى اسرائيل سخت‏ترين روزهاى خود را زير شکنجه‏هاى طاقت فرسا و فشارهاى گوناگون فرعون بسر مى‏ بردند.

ولى چون موسى(ع) در حوالى سال١٢١٣ قبل از ميلاد مبعوث شد، روحهاى پژمرده آنها را جوان کرده و به جانهاى دربند شده آزادى بخشيد.

اما اين پيامبر بزرگ، در برابر اين خدمات از آن‏ها چه ديد و آنها چه پاداشى باو دادند؟

براى مثال يکى از آن پاداشهاى ننگين را تاريخ چنين مى‏نويسد: شبانگاه حضرت موسى(ع) باتفاق بنى اسرائيل، مصر را مخفيانه ترک گفتند و به رود نيل رسيدند، موسى(ع) با عصاى خود آب‏ها را فرمان داد تا اينکه در ميان رود راهى نمايان شد.

موسى(ع) امر کرد تا همگى آن راه را در پيش گرفته و از نيل عبور کنند ولى آنها يک صدا گفتند: ما از دوازده قبيله ‏ايم و هر قبيله‏اى عادات و رسوم خاص خود را دارد، بايداين راه به دوازده قسمت تقسيم شود يعنى براى هريک از قبائل يک راه و يک مسير خصوصى باشد، تا فرمانت را اجرا کنيم.

موسى(ع) به دريا ندا داد: تا دوازده مسير باز کند و به فرمان خداوند چنين شد.

ولى آنها يک قدم بجلو نرفتند و عذرشان اين بود:
ممکن است که در ميان راه ما را با يکديگر احتياجى افتد، پس دريا را بگو تا چون پنجره‏ها سوراخ‏هائى در ميان ديوارهاى آب باز کند، تا هر قبيله‏اى بتواند قبايل ديگر را ببيند و با آنها گفتگو کند، و چنين شد.

ولى باز هم برجاى خود ايستاده حرکت نکرده و فرياد زدند:
پاهاى ما برهنه است و زمين دريا رطوبت دارد و تا امر نکنى زمين خشک شود ما از آنجا عبور نخواهيم کرد.

خداوند امر کرد... زمين خشک شد ولى باز هم برجاى خود ايستادند و اين بار بى ‏ادبى و وقاحت را به منتهى درجه رساندند و با يکديگر چنين گفتند:
موسى ما را از شهر آواره کرده و اينک مى‏خواهد که در دريا نابودمان کند تا ثروت و اندوخته ‏هاى ما را به تصرف خويش در آورد.

موسى(ع) با يک دنيا حيرت، در حاليکه لبخند تلخى بر لبانش نقش بسته بود پا به رود نهاده و پيشاپيش آنها به راه افتاد.

اين نخستين تجربه و آزمايش تلخى بود که بنى اسرائيل به موسى(ع) نشان دادند.

باز تاريخ مى‏نويسد: چون بنى اسرائيل، از رود نيل خارج شده و به صحراى سينا رسيدند، به موسى(ع) گفتند: ما را از آشيانه خود بيرون آورده و در صحرائى شن زار، سکونت دادى؟ اين چه رفتارى است که با ما مى‏ کنى؟ مگر ما سنگ هستيم، مگر ما احتياج به آب و غذا نداريم؟

خدا امر کرد تا از آسمان براى آنها طعام فرستاده و ابرى بر آنها سايه افکند و سنگى را امر فرمود تا به آنها آب دهد.

زمانى به همين منوال گذشت تا آنکه روزى به موسى(ع) گفتند: ما طعامهاى آسمانى نمى‏خواهيم به خدايت بگو، همان پياز و عدس را براى ما بفرستد زيرا ما آنها را بهتر دوست مى‏داريم.

موسى(ع) گفت: به نزديکترين قريه ‏ها که رسيديد: آنچه مى‏خواهيد، خود بکاريد و خداوند ديگر براى شما طعامى نخواهد فرستاد.

نافرمانى آنها آنقدر زياد شد، که خدا عذابى بر آنها نازل کرد و آن اين بود که مدت چهل سال در صحراها و بيابانها سرگردان بودند و آنها که با موسى(ع) از مصر بيرون آمدند، آرزوى شهر را بگور بردند و نوه‏ ها و نواده‏هايشان با يوشع بن نون سال١۵۰۰ قبل از ميلاد وارد شهر کنعان شدند.

نخستين دولت يهودى هنگامى تشکيل شد که (طالوت) يا (شأوول) در بين سالهاى ١۰٩۵ـ ١۰۵۵ قبل از ميلاد پادشاه گشت، و پايتخت را در سال١۴۴٩ قبل از ميلاد به يبوس (بيت ‏المقدس) تغيير داد.

سليمان فرزند داود، که پس از پدرش به مقام پادشاهى و نبوت رسيد، از بزرگترين پادشاهان آنها شناخته شد، در زمان او همه از آرامش و سعادت برخوردار بودند، مى‏گويند که بناى هيکل سليمان را او ساخت و مدت هفت سال مهندسين مصر، الجزيره و فينيقيا در آن ساختمان کار مى‏کردند.

پس از مرگ سليمان (بين سال٩٣٢ قبل از ميلاد) دولت آنها به دو قسمت تقسيم شد، يکى در شمال که پايتختش سامره (نابلس) بود و ديگرى در جنوب که پايتختش اورشليم (بيت ‏المقدّس) بوده است.

اين دو دولت مدت٢۰۰ سال باهم جنگيدند تا آنکه (سرجون) امپراطور آشوريها ٧٢٢ (قبل از ميلاد) بر آنها پيروز گشت و فرمان داد تا همه يهوديان را از آن منطقه خارج سازند.

پس از آنکه نينوى بدست کلدانيها سقوط کرد (۶١۴ قبل از ميلاد) يهوديان براى بهم زدن ميان آنها و مصريها که بر کنعان حکومت داشتند سخت مشغول فعاليّت شدند، در اثر آن جنگ دامنه‏دارى ميان آنها واقع شد بالاخره (نبوخذ نصر) پادشاه بابل در سال (۵۶٢ قبل از ميلاد) پيروز شد و براى انتقام از يهوديان اورشليم را خراب کرد و هيکل‏ها را نابود نمود و همه را دست بسته به بابل حرکت داد (۵٨۶ قبل از ميلاد).

مدت زيادى را در اسيرى گذراندند، تا آنکه (کورش) پادشاه ايران، آنها را که به (اُسراى بابل) مشهور بودند، نجات داده و دوباره هيکل را بنا کرد (۵١۶ قبل از ميلاد).

در ايّام (هيلين) يهوديان مورد حمله‏ هاى بسيارى قرار گرفتند و آخرين آنها وقتى بود که رهبر معروف رومانى (قيطس) اورشليم را خراب کرده، هرچه يهودى بود اسير کرد و به (رم) فرستاد، اين حادثه در سال٧۰ ميلادى واقع شد.

در سال١٢۵م (ادريانوس) امپراطور رومانى بر آنها حمله کرد اورشليم را خراب نمود و تعداد پانصد هزار يهودى را کشته و پنجاه هزار نفر از آنها را اسير کرد.

در عهد (تراجان ـ ١۰۶م) تعداد زيادى از يهود مخفيانه وارد اورشليم شده و بناى خرابکارى را گذاردند و چون (ادريانوس) پادشاه روم شد. (١١٧ ـ ١٣٨م) اورشليم را به تصرف در آورد و انجام دادن مراسم مذهبى را بر يهود آزاد کرد.

يهوديان به رهبرى بارکوخيا (١٣۵م) شورش کردند، ولى پيروز نشدند، در اين واقعه بيش از ۵٨۰ هزار يهودى بقتل رسيد و آنها که جان سالم بدر بردند، شهر را ترک کرده ادريانوس مجددا اورشليم را خراب کرده و به جاى آن شهر (ايليا) بنا کرد.

پس از اين تاريخ، يهوديان خرابکارى‏هاى زيادى کردند و بدنبال آن چندين بار قتل عام شدند که خود مسبب همه آنها بودند.



 
درباره وبلاگ

זה בלוג לאסוף חומרים על זרמי היהדות צמחו בהיסטוריה האנושית
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک:منو با اسم آنتی صهیون و آدرس anti.zion.LXB.ir لینک کنین بعد مشخصات لینک خودتون رو اینجا بنویسین .

در صورت لینک کردن من خودکار لینک میشین 





نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 67
بازدید ماه : 149
بازدید کل : 103954
تعداد مطالب : 39
تعداد نظرات : 40
تعداد آنلاین : 1